نوشته : مصطفی علیزاده

نگاهی تازه به درد های منطقه ای ما مردم خراسان جنوبی

زمانی که دنیای مجازی و وبلاگ ها بین فعالین اجتماعی و هنرمندان و شاعران تازه  مد شده بود  و تا سالهای ۸۰ تا ۹۰ این جو ادامه داشت خیلی ها مان غر می زدیم  که چرا از کتاب و کتابخوانی و نشریه و مجله رسیدیم به این آماده خواری وبلاگی شاید اون موقع کم تر کسی حدس می زد روزی حسرت همان دنیای وبلاگی را بخوریم ، روزهایی که لا اقل به اندازه ی روشن کردن کامپیوتر و  تایپ کردن آدرس وبلاگ  و مطالعه یک پست برای دغدغه ها و علاقه مندی هامان وقت می گذاشتیم …

حالا اما من خودم را که نگاه می کنم وقتم یا در گروه ها و کانال های فرهنگیان می گذرد که در حالت خوبش بحث های صنفی بی فایده رد و بدل میشود یا هم سرگرم فورواد کردن کلیپ و دابسمش هستیم ، در گروه ها و کانال های ادبی هم وضعیت بهتری نیست کسی حوصله خواندن متن های طولانی مقاله های علمی ادبیات یا متن های کلاسیک ندارد  نهایت کار مفید مان لایک کردن هم و کامنت ((زیبا بود شاعر قلمتون نویسا)) است ، شاعران هم شاید به این نتیجه رسیدند که هیچ کاری نمی شود کرد بحران های اجتماعی و اقتصادی را می بینند و رد می شوند.

انگار آرمان داشتن برای شاعر امروز مرده است . یا شاید اصلا چیز بی کلاسی است  . شاعر و هنرمند باید خودش را لش کند گوشه اتاق و با دردهایش تخدیر کند . گروه ها و کانال های سیاسی ، خبری ، اجتماعی هم وضعیتش مشخص است دعوا ها همیشه سر اسم هاست  سر چپ بودن و راست بودن  و این که تو با جناحی خاص سیاسی شناخته شده ای قاعدتا باید شیفته ی X باشی و اگر گاهی بخواهی نظر خودت را  در باره اندیشه  X  بگویی  حدس می زنند که به Y نزدیک شده ای ، برخی از دغدغه مندان حوزه اجتماعی اندیشه هاشان را غلاف می کنند که مبادا متهم شوند و هزینه ای بدهند.

آرمان  گم شده ی مقدس این روزهاست این که برای چه زندگی می کنیم؟ فلسفه زندگی مان چیست؟ مدینه ی فاضله مان کجاست ؟  یا حتی مهم تر از این ها ما کجای تاریخ ایستادیم؟  چرا تاریخ نمی خوانیم؟ یاد سخن امام   على (ع) در نامه شان به امام حسن ع می افتم که در  سفارش به  ایشان در باره اهمیت تاریخ چنین مى فرماید: أَیْ بُنَیَّ إِنِّی وَ إِنْ لَمْ أَکُنْ عُمِّرْتُ عُمُرَ مَنْ کَانَ قَبْلِی فَقَدْ نَظَرْتُ فِی أَعْمَالِهِمْ وَ فَکَّرْتُ فِی أَخْبَارِهِمْ وَ سِرْتُ فِی آثَارِهِمْ حَتَّى عُدْتُ کَأَحَدِهِمْ بَلْ کَأَنِّی بِمَا انْتَهَى إِلَیَّ مِنْ أُمُورِهِمْ قَدْ عُمِّرْتُ مَعَ أَوَّلِهِمْ إِلَى آخِرِهِم‏؛  فرزندم! من هر چند عمر پیشینیان را یک جا نداشته‏ام، ولى در اعمال آنها نظر افکندم، در اخبارشان اندیشه نمودم، و در آثارشان به سیر و سیاحت پرداختم، آن چنان که گویى همچون یکى از آنها شدم، بلکه گویى من به خاطر آنچه از تجربیات تاریخ آنان دریافته‏ام با اولین و آخرین آنها عمر کرده‏ام. )) -پایان نقل قول- اما ما وقت نداریم تاریخ بخوانیم چون گذشته است  چون در ضرب المثل هایمان یاد گرفتیم گذشته ها گذشته ، برایمان اهمیت ندارد که در روزگاری نه چندان دور چه کسانی در شهرمان حاکم بودن چه کردند؟ چه شد که شهر مان این شد حتی انگیزه ای برای شناخت بزرگان شهرمان هم نداریم چند نفر از ما بیرجندی ها بزرگ مردی به نام استاد سیدغلامرضا سعیدی را می شناسیم شاید بیشترمان در حد نام کتابخانه ای به نام استاد سعیدی این نام را شنیده باشیم ؟ کسی که به معنای واقعی کلمه مصلح اجتماعی بود و اندیشه اش در کنار بزرگانی چون علامه اقبال لاهوری ، سید جمال اسدآبادی و دکتر شریعتی در مسیر اعتلای اسلام و روشنگری برای ملت های مسلمان بوده است. حکیم نزاری را هم نمیشناسیم  در بهترین حالت می دانیم شاعر بوده است وگرنه فقط می دانیم برای تهیه گوشی موبایل باید  به خیابان حکیم نزاری مراجعه کرد. دریغ از آشنایی با یک بیت از آثار شاعری که به خیام ثانی و شاعر ولایت مداری معروف است.  ابن حسام  را هم شاید در حد یک عکس یادگاری با آرامگاهش بشناسیم  و به خود زحمت نداده ایم مناقب هفت گل ابن حسام را حتی در اینترنت مطالعه کنیم.  استان ما استان عجیبیست بسیاری از بزرگان علوم  اهالی این استان هستند از حکیم نزاری و ابن حسام در ادبیات گرفته تا دکتر شکوهی و دکتر بلالی و دکتر معتمدنژاد و دکتر گنجی و… اما  چرا ما وجود این بزرگان کمکی به توسعه ی  استان مان نکرده است چرا ؟  چرا میل به مهاجرت به شهرهای بزرگ برای نخبگان استان مان عادی است ؟ چرا هیچ نهاد و  شخص دغدغه مندی پیرامون فرار مغزهای استان به بیرون از استان حرفی نمی زند ؟ کافی است در شبکه های اجتماعی دنبال بیرجندی های مقیم تهران یا بیرجندی های مقیم مشهد بگردید و گروه بزرگی از تحصیل کرده ها از پزشک و معلم و استاد و مهندس و صنعت گر گرفته تا تاجر و سیاست مدار و  شاعر و نویسنده و روزنامه نگار ببینید. بحث سر این نیست که این گروه ها در غربت مفید نیست اتفاقا برای مثال انجمن بیرجندی های مقیم تهران با حضور بزرگانی مثل مرحوم دکتر گنجی و دکتر رفیعی و دکتر حافظی و سایر بزرگان خدمات شایان فرهنگی و اجتماعی به استان و بیرجند ارئه داده اند اما دور بودن نخبگان از محیط استان  بی شک ضربه های جبران ناپذیری به استان خواهد زد . درد بسیار است اما باز به سوال چند سطر قبلم بر می گردم چرا ما تاریخ نمی خوانیم؟

۰ ۰ votes
امتیازدهی به مقاله