در خرداد سال ۱۳۴۰در شهر مشهد به دنیا آمد. پدرش از کسبه مشهدی بود. اصلیتشان از دهستان بیهود توابع قائن بود و از جمله افرادی بود که در دوران شاهنشاهی به لحاظ این که مقلد سید روح الله خمینی بود با روحانیونی همچون سید علی خامنه ای و سید عبدالکریم هاشمی نژاد ارتباط داشت.
پس از تحصیلات ابتدایی همراه پدرش خدمت مقام معظم رهبری در مسجد امام حسن مجتبی(ع) میرسند و ایشانمیفرمایند: «اگر محمود دروس کلاسیک را به اتمام برساند و سپس به دروس حوزوی بپردازد بهتر است.» پس از آن در مدرسه راهنمایی «غزنوی»، ثبت نام و به ادامه تحصیل مشغول شد.
او بعد از اتمام دوره راهنمایی، به کسب علوم دینی در حوزه علمیه پرداخت. مدتی بعد به این نتیجه رسید که اگر با اخذ مدرک پایان دبیرستان وارد حوزه شود، موفقتر خواهد بود. او در کلاسهای درسی مسجد جواد و امام حسن مجتبی، بخصوص کلاسهای آیتالله خامنهای که در آن زمان با عنوان حاج سید علی آقا شناخته میشد شرکت میکرد.
در پخش اعلامیههای امام خمینی(ره) چه در دوران دبیرستان و چه در محیطهای دیگر تلاش مینمود و در درگیریها با ماموران حکومت و راهپیماییها به همراه پدر فعالانه شرکت میجست. سخنرانیهای آیت الله خامنهای تاثیر فراوانی روی او گذاشت.
انقلاب که پیروز شد ،«محمود» سر از پا نمی شناخت .هر جا نیاز به جانفشانی داشت او حاضر بود .در حمله ی کورکورانه ی آمریکا به صحرای «طبس» او از اولین کسانی بود که آنجا حاضر شد تا اسناد باقی مانده از خودفروختگان داخلی را از بالگردهای آمریکایی به دست آورد.
«بنی صدر» خائن که می دانست اگر اسناد جنایت و خیانت او و دیگر وطن فروشان به دست مردم بیفتد جان سالم به در نخواهند برد؛ با دستور بمباران باقی مانده بالگردهای آمریکایی ، از دستیابی انقلابیون به این اسناد جلوگیری کرد. «کردستان»سنگر بعدی بود که نیاز به جانبازانی داشت تا از آرمانهای انقلاب خمینی کبیر حراست کنند و محمود کاوه از اولین نیروهایی بود که در آنجا حاضر شد.
کاوه یکی از جوانترین فرماندهانی است که هدایت جنگ ایران و عراق را به عهده گرفتند. روزی که جنگ شروع شد او یک جوان ۱۹ ساله بود اما ۳ سال بعد فرماندهی تیپ ویژه شهدا را به عهده گرفت.تیپی که از کلیدیترین یگانهای سپاه بود. موفقیتها و انجام عملیات خارقالعاده توسط این تیپ با فرماندهی کاوه باعث شد به لشکر ویژه ارتقا یابد.
بر اثر شرکت در جلسات علمای مبارزی همچون شهید هاشمینژاد وشهید کامیاب، تفکر مبارزاتی او شکل میگیرد و با شروع تظاهرات خیابانی در سال ۱۳۵۷ در راهپیماییها تا مرز شهادت پیش میرود. با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی عضویت در این نهاد مقدس را برمیگزیند و پس از گذراندن دورهی آموزش، به عنوان مربی تاکتیک پادگانامام رضا(ع) انتخاب گردید.
همزمان با عزیمت حضرت امام به جماران، به عنوان سرپرست یکگروه بیست نفره جهت حفاظت از بیت امام، به تهران اعزام میشود.با شروع جنگ تحمیلی، وارد عرصهی نبرد با ضدانقلاب داخلی شده ودر بدو ورود به سقّز، مسئولیت خطیر گروه اسکورت را بر عهده گرفته و با اتّخاذ تاکتیکهای هجومی و چریکی به عنوان اولین فرد، عملیات ضدکمین را علیه ضدانقلاب در کردستان طراحی و اجرا و در مدتی اندک، وضعیت نبرد در شهر سقّز و حومهی آن را به نفع نیروهای خودی تغییر داد. وی در سمت فرماندهی عملیات سپاه سقّز، با اجرای عملیاتهای چریکی، دشمنی را که بر شهر سیطره یافته بود، آوارهی کوهها نمود. همزمان با تشکیل تیپ ویژهی شهدا توسط سرداران شهیدمحمد بروجردی و ناصر کاظمی، محمود به عنوان مسئول عملیات تیپ معرفی گردید و ضربات مهلکی را بر پیکر ضدانقلاب وارد ساخت. با تعیینمبلغ هنگفتی به عنوان جایزه برای به شهادت رساندن کاوه از سوی دشمننام محمود کاوه، بر سر زبانها افتاد. آزادسازی شهر بوکان و سپس جادهی مهم و حیاتی پیرانشهر سردشت، از جمله عملیاتهای گستردهای است که با فرماندهی و جانفشانی او انجامگرفت. با شهادت شهیدان کاظمی، گنجی زاده و بروجردی، سکان فرماندهیتیپ ویژهی شهدا در سال هزار و سیصد و شصت و دو به او سپرده شد. در همین سال علاوه بر نبرد با ضدانقلاب، اقدام به انجام عملیاتهای برون مرزی والفجر دو وسه و چهار نموده و مناطق مهمی از میهن اسلامی را آزاد ساخت. با حاکم شدن آرامش و امنیت بر کردستان، تلاش خود را معطوف مبارزه با ارتش عراق نمود و در عملیاتهای بدر، قادر، والفجر و کربلای ۲ صحنههای غرور آفرینی را آفرید. آخرین مجروحیت وی در تک حاج عمران بود که در یک نبرد تن به تن با دشمن بعثی ترکش نارنجک به سرش اصابت کرد. محمود کاوه در دهم شهریور ماه ۱۳۶۵ در سن ۲۵سالگی، هنگامیکه به منظور تصرف ارتفاعات مهم ۲۵۱۹، پیشاپیش رزمندگان اسلام درحرکت بود، در اثر اصابت ترکش خمپاره، به فیض عظیم شهادت نایل آمد.
مقام معظم ر هبری در خصوص زندگی سردار شهید کاوه میفرماید :
« شهید کاوه حقیقتا اهل خود سازی بود هم خود سازی معنوی و ا خلا قی و تقوایی و هم خود سازی رزمی . در یکی از عملیاتها دستش مجروح شده بود که به مشهد آمد و مدتی در بیمارستان بستری بود که مجددا به جبهه بر گشته و در تهران پیش من آمد . دیدم که دستش متورم است. سوال کردم:دستت درد می کند؟ گفت: نه! بعد من از طریق برداران مشهدی که آنجا بو دند فهمیدم که دستش شدیدا درد می کند ، ولی او درد را کتمان می کرد و این که انسان دردش را کتمان کند مستحب است ، ایشان یک چنین حالت خودسازی داشت.»
فساد حاکم بر جامعه ی ایران در زمان حکومت ستمشاهی ، نتوانست کوچکترین آسیبی به اعتقاد راسخ او وارد کند. روزی محمود با خواهرش از خیابانی در حال عبور بوده اند که صدای مو سیقی از مغازه ای با طنین بلند شنیده میشد. محمود می گو ید:« خواهرم باید سریع از این محل عبور کنیم، یا دستمان را روی گوشمان بگذاریم.» هنگا می که خواهرش از او سؤال می کند:« ما که نمی خواهیم گو ش کنیم و به آن توجه ای نداریم!» محمود می گوید:« در ست است اما احتمال دارد با شنیدن صدای همین مو سیقی ما از آن خوشمان بیاید و زمینه انحراف و گناه گردد و از یاد خدا دور شو یم.» منکرات در جامعه زمان شاهنشاهی خیلی ارزش تلقی می شد و او ارزشی برای این دنیا قائل نبود و می گفت : « نباید آخرتمان را با این دنیای بی ارزش بفروشیم پس چرا ما در این اوایل جوانی از این منکرات دوری نکنیم و همیشه شعری را بعنوان توبه نامه با خود زمز مه می کرد:
یارب بحق مصطفی/ آن شافع روز جزاء ***** برداشتم دست نیاز/ بر در گهت ای بی نیاز
یا رب بس کردم گناه/خود چاره کارم بساز ***** به لطفت آوردم پناه/ یا رب به شاه دین رضا/
بگذر به عصیان و گناه و …»
سردار شهید «محمود کاوه» فقط در سال ۱۳۵۸ یک دوره آموزش عمومی و نیز آموزش جنگ های نامنظم را به مدت چهار ماه به همراه سه نفر دیگر از نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خراسان در پادگان «امام علی(ع)» گذراند.
گوشه ای از وصیت نامه شهید کاوه:
دشمن باید بداند و این تجربه را کسب کرده باشد که هر توطئهای را که علیه انقلاب طرحریزی کند، امت بیدار و آگاه با پیروی از رهبر عزیز، آن را خنثی خواهد کرد. آینده جنگ هم کاملاً روشن است که پیروزی نصیب رزمندگان اسلام خواهد شد و هیچگاه ما نخواهیم گذاشت که خون شهیدانمان هدر رود.
دیدگاه ها برای این نوشته بسته شده است.