بر هر کس که حتی گذری کوتاه بر مناطق شمال شهر بیرجند داشته، پوشیده نیست که این منطقه تا چه اندازه از امکانات شهری محروم مانده است. انچنان که تفاوت آن با دیگر مناطق این شهر تمیز کاملا مشهود است. گویی این که شمال شهر، جزئی اضافی است که بعدها به فرزندخواندگی بیرجند در آمده است و کسی در قبال آن مسئولیت چندانی ندارد. در نقاط شمالی بیرجند و نیز کمربند شمالی، سرانه فضای سبز در کمترین حد ممکن است، به گونهای که نمای کویری به خود گرفته است که از آب و آبادی محروم است. در کنار کمبود شدید فضای سبز در شمال شهر بیرجند، فضاسازی و زیباسازی بلوارها و میادین شهری، هیچ کدام در شان و مرتبت مردم نیست. کلیه میدان های الماندار همه در جنوب شهر سر به فلک میکشد. میدان عروج، میدان ایت الله رفسنجانی، میدان مادر، میدان قدس و… اما هر چه به شمال شهر و مسیرهای منتهی به آن نزدیکتر میشویم، میدانها خاکی است و صرفا دایره ایی برای مباحث ترافیکی نه المانی در شان منطقه . این سبک از میادین حتی در روستاها هم قابل رویت نیست. ولی در تمیزترین شهر ایران، چشم را ازار و روح را زجر میدهد. اینجاست که میتوان معنی تبعیض را حتی در برنامهریزی شهری به وضوح دید. در جنوب شهر، پارکها و فضاهای سبز در سریعترین شکل ممکنه خلق میشوند، ولی در شمال شهر، به بهانهی کارهای مختلف عمرانی که باید به صورت روتین انجام میشد و الان بهانه ایی شده است برای کار نکردن بر زمین میماند و لذا از فضای سبز معقول خبری نیست. این تبعیض حتی در نورپردازی مناطق شمالی هم به چشم میخورد و خبری از خلاقیتهایی که به طرق مختلف در جنوب شهر بکار میرود، نیست و به صورت کلی برای این منطقه، زیبایی بصری چندان اهمیتی ندارد و مسئولین معزز خود را درگیر کارهای عمرانی به اصطلاح کرده اند هر چند ایندرگیری از بی توجهی سال ها و بی تدبیری مدیران شهر و برنامه ریزان بوده است . گویی از نظر مدیران، مردم به اینور و آنور تقسیم شدهاند و این تقسیمبندی به شدت در تصمیمسازی انها تاثیرگذار بوده است. گویی از منظر مدیران شهری، باید این تفاوتها و تبعیضها همچنان باقی بمانند، آنهم در شهری که به دین و دیانت و حمایت تامه از ولایت شهرت دارد. شمال شهر بیرجند در نابخردی مدیرانی وامانده است که در سالیان دور و نزدیک، تنها بر اساس پو پولیست گرایی و تفکر کارهای که فقط های و هوی تبلیغاتی دارد مدیریت کردهاند و همین تفکر، مبنای برنامهریزیهای توسعهای آنان برای این شهر بوده است. اما این روزها، نیاز مبرم به برنامهریزیهایی وجود دارد که در کوتاهترین زمان ممکن اجرایی شود. نیاز است تا کارهای روبنایی و زیربنایی و فعالیتهای زیباسازی مبلمان شهری در شمال شهر با رویکرد نگاه اجتماعی و فرهنگی هم اجرایی شود تا شاید غم دوگانگی و محرومیتی که سالهاست بر شمال شهر حاکم است از دل مردم آن رخت بربندد. این شمال غمگین باید زنده شود. زنده به خدمتی که مطمئنا مسئولان، طعم شیرین و خیر آن را در هر دو دنیا خواهند چشید.