تاریخ انقلاب ما پر از وقایع ریز و درشتی است که ورق زدن آن برای بزرگان، بسیار ساده تر از من است. من بعنوان یکی از جوانان نسل سوم انقلابی که در شکل گیری اولیه آن هیچ نقشی نداشته ام، می خواهم به بازگویی تلاشهایی بپردازم که تعدادی از جوانان هم نسل من دوشادوش همفکرانشان انجام داده اند و در تمام طول این مسیر صعب العبور و پرهزینه، هدفی جز منافع مردم منطقه و کشور نداشته اند. تلاشهایی که تصمیمات غلط می تواند قبل از شروع، آنها را بی اثر نماید.

روزی که چشم به دنیا گشودم، صدام حسین ماشه شلیک آغاز جنگ را نواخت. چه از خود گذشتگی ها و جانبازی ها که سودای فتح ۴۸ ساعته تهران را به کابوس مرگبار بعثی ها بدل کرد. روزهایی که مادر، بخاطر تولدم، بیش از پیش به حضور پدر نیاز داشت؛ او فرسنگها دور از ما با جنگی تحمیلی درگیر بود. هیچ کس نفهمید که در آن مناطق عملیاتی چه گذشت که هنوز مفهوم پدر را نفهمیده بودم بخاطر بیماری صعب العلاج، او را از دست دادم. اینگونه بود که هشت سال تمام، مردم اغلب نقاط این مرز و بوم، سال نو را با صدای آژیر قرمز تحویل می کردند. آژیری که اگر دنیای سیاست ما هم از حضورش بهره می برد، این روزها دایم به صدا در می آمد و گاهی جز خدا پناهگاهی برای پناه بردن از آن نیست.

کشتی انقلابی که هم نسلیهای شما ساختند و به آب انداخته بودند در طول سالیان بزرگ شدن من درگیر طوفانهای زیادی شد که بازگویی این حوادث برای نسلهایی که خود در دل ماجرا بوده اند مانند زیره به کرمان بردن است. من از روزی شروع می کنم که هم نسلیهای من وارد میدان شدند. اغلب آنها، اولین بار در جریان منتهی به خرداد ۷۶ پا به عرصه مبارزه گذاشتند. هنوز “خاتمی سلام” و برخی خبرها و یادداشت های آن را خوب به یاد دارم. نوجوانان و جوانان بی ادعایی که باور دارم با قدرت تعقل و تفکری آزادانه تا پاسی از شب به تبلیغات و تلاش می پرداختند. امید به اصلاحات، شور و حالی وصف نشدنی و بی نظیر در هم نسلیهای من و اغلب مردم بوجود آورده بود. اما خیلی ها فکر می­کردند که با پیروزی در خرداد ۷۶، کار تمام شده است. دولتهای نهم و دهم محصول همین خواب زمستانی بود. خوابی که بارها و بارها در طول دولت اصلاحات توسط گروه محدودی از اقتدارگرایان آشفته شد اما هیچکدام بیدارمان نکرد. با همه محدودیتها، ریزشها، بی انگیزگی ها نگرانی­هایی که در فضای دولت نهم و دهم برای جریان اصلاحات بوجود آمد و پس از پیروزی دکتر روحانی ترمیم شد در همان انتخابات ۹۲ هم فارغ از تاثیر اتحاد و اتخاذ تصمیمات سنجیده بزرگان کشوری، این جوانان نسل سوم و چهارم انقلاب بودند که تنور انتخابات را گرم کردند. هر عقل سلیمی باور خواهد داشت که تلاشها و زحمات هم نسلیهای من، فارغ از دعواهای سیاسی و بازی های قدرت و تنها برای اعتلای ایران عزیزمان و برخورداری بیشتر مردم این مرز و بوم از حقوق قانونیشان بوده است.

جوانانی که پس از هر بزنگاه سیاسی بدون هیچ چشم داشتی به سراغ فعالیتهای اجتماعی خود رفتند و برعکس شنبه زاده ها به جای فعالیت یک هفته ای بعد از پیروزی، فعالیت بی وقفه کف جامعه را چه قبل و چه بعد از پیروزی، و تنها در راستای آرمانهای خود، به لابی های آلوده سیاسی حزب باد و بازی های قدرت ترجیح دادند. این روزها و در آستانه بزنگاه سیاسی در پیش رو، مانند بسیاری از هم نسلی های خود نگران تکرار اشتباهات گذشته ام. اشتباهاتی که زحمات و تلاشهای پرهزینه (هزینه غیرمادی) و خالصانه هم فکرانمان را که متاسفانه چاره ای جز اجرای تصمیمات ندارند بی اثر خواهد کرد.

فضای انتخابات مجلس اخیر در استان ما و متاسفانه ورود منافع فردی به منافع جمعی در این ماجرا، دوباره اشتباه استراتژیک سال ۸۴، و یا اشتباهات بسیاری از بزنگاه های سیاسی دیگر در استان ما را در خاطرها زنده کرد. هر چند به نظر نمی رسد بزرگان اصلاحات در مقیاس کشوری از یک سوراخ دوبار گزیده شوند اما متاسفانه تصمیم سازان استانی ما نه یک بار، نه دوبار که سالهاست از همین سوراخ گزیده می­شوند و بیم آن می رود که در انتخابات در پیش رو نیز با تکرار اشتباه همیشگی، اکثریت مردم استان را از داشتن نمایندگانی همفکر خود، محروم نمایند.

روی صحبت با همه بزرگانی است که رویکرد حضور جریان اصلاح طلبی در عرصه سیاسی استان وابسته به تصمیمات آنهاست. چه آنها که در شورای فعلی اتخاذ تصمیم میک­نند و چه آنهایی که با حرکتهای فردی باعث انشقاق و کمک به پیروزی اقلیت می­شوند. تدوام پیروزی های ۹۲ و حرکت مداوم به سمت آرمانهای اصلاح طلبی، نیازمند اتحاد بیش از پیش است و بخاطر همه جوانانی که همیشه با تمام وجود در راستای دغدغه مشترک از هیچ تلاشی فروگذار نکرده اند، بخاطر مردمی که اتحاد در رای آنها منوط به تصمیم گیری های صحیح شماست و سالهاست از تصمیمات اشتباه در این زمینه لطمه می­بینند، توجه به این مهم بسیار ضروری است.

و قطع یقین اتحادی شکل نخواهد گرفت مگر با رعایت دو اصل زیر:

  • اتخاذ متمرکز کلیه تصمیمات بوسیله شورایی متشکل از همه چهره های تاثیر گذار سیاسی همسو و بزرگان اصلاحات استان و خودداری از محدود کردن غیر منطقی حلقه تصمیم سازان و وزن کشی های جهت دار در ترکیب شورا
  • خودداری از حرکتهای فردی و خارج از چهارچوب شورای فوق

اینهمه اما بدون حضور چهره های صاحب نفوذ در عرصه های سیاسی مختلف از جمله در شوراهای اسلامی آینده کم اثر خواهد بود. هر چند حضور چهره ها در بزنگاه های مختلف راهکار مخصوص خود را می طلبد که قطعا شورای فوق الذکر به آن واقف خواهد بود، اما مسئولیت چهره های معتمد و صاحب نظر، جهت اعلام حضور در صحنه انتخابات، کمتر از اعضای شورای فوق نیست. به نقل از سید عماد الدین خاتمی فرزند رئیس دولت اصلاحات، آقای خاتمی پیش از نامزدی مهندس موسوی در انتخابات ۸۸، “بر خلاف میل شخصی و علی رغم مخالفتهای شدید خانوادگی” و تنها بخاطر احساس وظیفه و اصرار همفکرانش، نامزد انتخابات شد که پس از حضور مهندس موسوی در انتخابات به نفع ایشان انصراف دادند. این احساس مسئولیت، از خود گذشتگی و تلاش برای اتحاد، می بایست سرلوحه تمام نخبگان و بزرگان صاحب نظر استان باشد.

همگرایی پایدار و نامزدی اصلاح طلبان معتمد و صاحب نفوذ به شرط پذیرش چهارچوب همگرایی، مطالبه هم­نسلیهای من و همه مردمی است که دل در گرو اصلاحات دارند. مطالبه ای که پیش شرط نتیجه دادن تلاشهای ماست و متاسفانه سالهاست در این استان از جانب عده ای قلیل مغفول واقع شده است. امید آنکه در انتخابات در پیش رو، خدایی نکرده با تصمیمات و رفتارهای غلط و فرد گرایانه، حق الناسی بر گردن هیچ کس باقی نماند. قطع یقین هر بی انگیزگی و شکستی که از دعواهای داخلی و سیاستهای غلط ناشی از آن و یا فرد گرایی حاصل شود، بزرگترین حق­الناس برای تصمیم گیرندگان خواهد بود.

۰ ۰ votes
امتیازدهی به مقاله