ابوالفضل زاهدی پور فعال بی ادعا و نو اندیش مطبوعات و رسانه استان پس از حدود سه دهه تلاش بی‌وقفه و بی‌بدیل در حوزه رسانه و دغدغه مندی جدی برای توسعه استان در واپسین روزهای سال ۱۴۰۲ و در ۴۹ سالگی پس از چهار سال مبارزه بی امان با درد و رنج بیماری «شهر بی‌دفاع زندگی» در برابر مرگ را ترک کرد و تن به تنها مساوات روی زمین سپرد. واژه مرگ اما، بی‌تردید در مورد او بی‌معناست. هم از این رو که در دل بازماندگان و دوستان و همکاران زنده است و هم از آن رو که او در زمره انسان‌هایی بود و هست که مرزهای مرگ و زندگی را مخدوش می‌کنند و مبهم. تفکیک مرگ از زندگی مردی که با جدیت، عمری را درباره سربلندی وطنش از آن نوشت و اندیشید، ممکن نیست. مردی متواضع که به دور از هیاهو، حافظ منافع منطقه خود بود.مرارت ها کشید،زندان رفت، بی مهری ها دید اما همچنان استوار بر سر عهدی که با انتشار اولین شماره هفته نامه نواندیش و پس از آن روزنامه زعفران داشت،ماند.
با ابوالفضل زاهدی پور سالها حشر و نشر داشتم.از زمانی که در شورای مرکزی حزب مردم سالاری شاخه خراسان جنوبی در کنارش بودم و کار تیمی و دغدغه مندی در حوزه سیاسی و اجتماعی را با نگاه نافذ و جذاب به رسانه پیوند می داد تا هفته نامه نو اندیش و صفحه تالار سیاستی که برای من هر هفته مهیا می کرد تا نقد و نگاه خود در خصوص مسائل سیاسی و اجتماعی را خصوصا در ایام انتخابات منتشر کنم و پس از آن همراهی ویژه وی با من در معرفی ویژه استان در صفحات وزین روزنامه زعفران در زمانی که در روابط عمومی یکی از مجموعه های اداری مسئولیت داشتم .باید بگویم که وجود افرادی همچون مرحوم زاهدی پور همچون وزنه هایی وزین برای عرصه رسانه استان و چه بسا کشور محسوب می شدند که متأسفانه در زمان حیاتشان یا مورد بی مهری قرار می گیرند و یا از توانایی و پتانسیل اثربخش آنها در عرصه فرهنگ و رسانه بهره برده نمی شد.
در عرصه فرهنگ و هنر و رسانه و دیگر زمینه ها ، چهره های شناخته شده و مورد پذیرش جامعه در کشورمان کم نیستند که قادرند با بهره گیری از توان و نفوذ کلام و عملشان و قلمشان کمک حال حوزه تخصصی خود باشند و در زمینه تعالی و رشد فرهنگ عمومی جامعه اثرگذار و مفید واقع شوند که امثال خالدی و زاهدی پور و … از آن جمله بودند، اما بی توجهی به آنها در انحای مختلف یا عزلت نشینشان کرده، یا مهاجر می شوند و پیکرشان به ایران باز می گردد، یا مورد بی مهری و اتهامات مختلف قرار می گیرند و یا مجبور به تغییر مسیری می شوند که به نفع خودشان و ملت و کشور نیست. تمام این عوارض به سبب بی توجهی و نگرش غیر کارشناسی و تخصصی به حوزه های مختلف فرهنگ و ارتباط با چهره ها ست. باید از این پتانسیل ها در زمان حیاتشان استفاده کرد و برای قوام فرهنگ عمومی از قدرت و توانایی آنها بهره برد شاید زین پس از زاهدی پورها بیشتر بخوانیم و بشنویم.
روحت شاد و یادت همیشه در یادها مانا مرد آرام و صبور رسانه استان-
دلتنگت خواهیم بود تا باقی عمر-محمود بستانی