نوشته : عماد علیآبادی
هرساله کسبوکارهای فراوان و ایدههای جدیدی راهاندازی میشود ولی بخش عمده آنها پس از مدتی کسبوکارشان را تعطیل میکنند، چون هیچ پیشرفتی در کار نیست!
اصلیترین دلایل اینکه بسیاری از کسبوکارها در طی سالها پیشرفت نمیکنند موارد زیر هستند:
۱. عدم وجود تحقیقات بازار
چرا شکست و تعطیلی در کسبوکارها زیاد است؟
عدم بررسی در بازاریابی و فروش محصولات است. فردی اقدام به راه اندازی واحد تولیدی میکند که محصول تولیدی وی در منطقه فعالیتش مورد نیاز نیست و تقاضا ندارد. پس بایستی محصول خود را به مناطق دیگر ارسال کند که محصول وقتی بدست مشتری میرسد بسیار گران تمام میشود. اولین مسئله که در مقالات بعدی در مورد آن بحث خواهیم کرد روند بازاریابی در تولید است.
پس لذا قبل از راهاندازی هر ایده و کسبوکار با مشاورین این رشته مشورت و تحقیقات خود را کامل کنید.
۲. مشغول شدن به کارهای جانبی
معمولاً مدیران به کارهایی مشغول میشوند که بیشتر، کار یک کارمند است تا کار مدیر. دلیل پرداختن به اینکارهای کوچک و کمارزش، فرار از کارهای مهم و دشوارتر است. پس اگر مدیر هستید خودتان را پشتکارهای کمارزش پنهان نکنید. باکارهای کلیدی و بزرگ مواجه شوید. کارهای مهم میتواند پرداختن به بازاریابی، تصمیمگیری درباره استخدام و اخراج، تولید محصول جدید، طراحی استراتژی و برنامهریزی و… باشد. هر بار قبل از انجام کاری از خودتان بپرسید: این کار واقعاً باید توسط یک مدیر انجام شود؟
۳. مدیر نبودن
یکی از مهمترین مهارتهای یک مدیر واگذاری کارها است. بسیاری از کارآفرینان دیدگاه یک مدیر را ندارند. یک مدیر خودش یک کارشناس خبره است و به کارش مسلط است، ولی ترجیح میدهد بهجای انجام کارها، مدیریت کارها را به عهده بگیرد.
اگر اغلب کارهایتان را واگذارمی کنید و به دیگران اعتماد دارید، مدیر خوبی هستید. اگر فکر میکنید هیچکس در دنیا کارها را بهخوبی شما انجام نمیدهد و اغلب کارها باید توسط خودتان انجام شود و اگر کسی خوب کار نکند بهجای او شروع به کارمی کنید شما بیشتر یک کارمند هستید تا مدیر!
۴. از دست دادن انگیزه
تولید انگیزه یکی از دشوارترین کارها است! گاهی بهعنوان یک مدیر انگیزهمان کم میشود و میتوان گفت انگیزه مدیر در کمتر از چند ثانیه به کارمندان منتقل میگردد. یک مدیر اگر اول صبح عصبانی، خسته و مضطرب به محل کار برود خیلی بعید است که در آن روز کارمندانش بدرستی بتوانند کار کنند. شما به هر طریقی که با کارمندانتان رفتار کنید آنها نیز به همان ترتیب با مشتریان رفتار میکنند. اینیک اصل مهم در کسبوکار است؛ پس باید راهی پیدا کنیم که بهعنوان یک مدیر تولید انگیزه نماییم.
۵. استفاده نکردن از مشاور
مشاور شخصی است تحصیلکرده، خبره و مطلع که در کنار مدیران در خصوص روند پیشرفت یاری میرساند، بودن مشاور در شرایط فعلی از بهترین امتیازات است، مشاور در خصوص فعالیتی که انجام میدهد از ما وقت و انرژی ناچیزی میگیرد، ولی به ما سود میرساند.
بنابراین بودن مشاور در کنار مدیر بدین معنا است که در کسبوکارمان کارهایی را انجام دهیم که خودمان خیلی درگیر آن نباشیم ولی برای ما سود ایجاد کند. در کسبوکارهای قوی از چندین مشاور استفاده میکنند.
۶. نداشتن هدف و برنامهریزی
فاجعهآمیزترین مورد در تمام موارد، همین مورد است. خیلی از مدیران هیچ هدف، برنامه، طرح و چشماندازی ندارند که در آینده میخواهند چهکاری انجام دهند، حتی اگر نتوانند به آن برسند. با هدفگذاری میدانیم که میخواهیم به کجا برویم و چه پیشرفتی میخواهیم داشته باشیم.
خیلی از مدیران مثل فردی هستند که وقتی از منزل بیرون میآید نمیداند به کدام طرف قصد رفتن دارد، پس برای او فرقی نمیکند که به سمت چپ برود یا راست.
پس یکی از مهمترین دلایل کاهش انگیزه، نداشتن هدف است. وقتی شما میدانید که در این ماه باید به چه هدفی برسید، صبح خیلی باانگیزهتر از خواب بیدار میشوید و میدانید که چهکاری باید انجام دهید.
یکی از نشانههای خیلی خوبی که در این چند سال دیدهام و نشان میدهد که انگیزه مدیر کم شده است یا خیر، ساعت رفتن او به محل کار است. آیا همیشه رأس یک ساعت مشخص سرکار میروید یا وقتی از خواب بیدار میشوید احساس میکند که اگر دیرتر هم برسید هیچ اتفاقی نمیافتد؟ اگر اینطور است احتمالاً هدفهای بزرگ و ارزشمندی ندارید
عماد علیآبادی (مشاور مدیریت، بازاریابی و کسب کار)
کارشناس ارشد مدیریت بازاریابی