یادداشت : روح اله محمدی
?. اوضاع اقتصادی و روانی کشور به قاعده نیست . شکاف طبقاتی هر روز بزرگتر و سفره مردم هر روز کوچکتر میشود. هر هفته یک محصول استراتژیک نایاب میشود. دستگاهها در یک جنگ تکراری ، کم کاری ها را گردن همدیگر می اندازند.
خرید و اجاره مسکن سر به فلک کشیده ، مستاجرها مرتب نسبت به ایده آل هایشان عقب نشینی میکنند.
آمار تکدی گری و کارتن خوابی و اعتیاد و طلاق و زباله گردی و روان پریشی بشدت درحال افزایش است.
دل خوش از سیر به مثقالی چند رسیده است.
زندگی کارمندی که تا همین چندسال پیش رویای زوج ها و والدین بود به عذاب علیم بدل شده.
تولید کننده ها می نالند ، مصرف کننده ها می نالند و
یک عده در همین بازار خراب به مدد رابطه هایشان تا خرخره خورده اند و انباشته اند و البته تمام تلاششان را میکنند که اوضاع همین گونه بماند و اگر نمی ماند لااقل بهتر ازاین نشود.
⏩. رشوه یکی از معمول ترین شیوه های اقناع در طول تاریخ بوده است
یک میانبر که معمولا در جوامعی که نظارت دقیقی بر عملکردها نیست سریع تر مسافر را به مقصد میرساند.
در ادبیات شفاهی و سینمایی ما ، معمولا داروغه ها و محتسب ها و نگهبانان که باید پاسبان شبانه کسبه باشند با گرفتن درهم و دیناری رویشان را سمت دیگر می گرفتند و جناب دزد که البته در نیمه شب و آنهم با نقاب آمده بود بهره اش را برمیداشت و میرفت.
اما الان چند وقتی ست نقش ها عوض شده.
دزدها در روز روشن مشغول چپاول هستند و بجای نقاب اتفاقأ لباس رسمی اتو کشیده می پوشند و در اتاق کارشان به انضمام خدم و حشم و منشی و راننده و اسکورت مشغول رسیدگی به شغل شریف هستند.
تازه مشاهده گردیده که بعضا پشت در اتاقشان تحریر فرموده اند که ٬٬ بدون وضو وارد نشوید ٬٬
? از این حکایت آشنا که بگذریم حکایت عجیب تری در حال شکل گیری است . البته اینکه میگویم درحال شکل گیری نه اینکه شکل نگرفته باشد . گرفته ولی به اندازه اولی عمومیت ندارد. و دارد میرود که عمومی تر هم بشود و آن موضوع ٬٬ عشوه ٬٬ است.
?. چند وقتی است نام ٬ پرستو ٬ دهان به دهان چرخیده است و از گلوی همه به پرواز درآمده.
ظاهرا داستان پرستوها هم باندازه کافی پیچیده است نه اینکه وظیفه شان پیچیده باشد , خیر
وظیفه ی آنها پرستویی است . ولی اینکه چه کسی به آنها آب و دانه می دهد و چه کسی آنها را به باغی برده و از قفس آزاد کرده موضوع مهم و اصلی است.
?. داستان عاقبت به شری نجفی و افشاهای مشابه بعد از آن در سطح مدیران بالاتر از نجفی و جدیدأ نشت خبر ارتباط یک بانو با ۱۶ مدیر ارشد یک وزارتخانه که ظاهرا آب و دانه و قفسش هم آنسوی مرزها بوده است آنقدر دردناک است که آدم را مبهوت و نگران و ناامید میکند.
اتفاقا کلاغ ها گفته اند که از همان وزارتخانه یک دستگاه کارتخوان هم کشف و ضبط شده است یعنی هم رشوه درحال انجام بوده هم عشوه.
?. عقده های فروخفته دوره های جوانی در مدیران میانسال ( ابدأ عمومیت ندارد ) گاهأ بجای گرفتن شماره کارت و واریز وجه و کادو و شیرینی و پورسانت امضا…، از آستین قر و قمیش یک طناز در می آید و آنهایی که در دهه ۶۰ چون ٬ برگزیدگان ٬ می زیسته اند یکباره تنبان ایمانشان شل میشود و خود را بجا مانده از خیل لذت برندگان می بینند و فاجعه اینها میشود که می بینیم و هزاران هزار تای دیگر که نه می بینیم و نه می شنویم.
?. از روزی که حجت الاسلام رییسی بعنوان رییس دستگاه قضا قبول مسئولیت کرده اند با رفتارهایشان ، سفرهایشان ، تصمیماتشان ، موضع گیری هایشان ، جرقه های رو به خاموشی امید را در دلهای بهت زده ی مردم روشن کرده اند. امیدواریم بطور اخص در مورد موارد یاد شده تابوها را بشکنند و بتی قائل نباشند و در سازمانهای تاثیرگذار اقتصادی و فرهنگی نفوذ کنند و کمی به این بی سروسامانی سروسامان ببخشند.
?. این مردم هنوز پای انقلابشان ایستاده اند مگر اینکه به عینه ببینند آنهایی که خودشان نماد انقلاب هستند به این انقلاب و آرمانهایش هیچ پایبندی ندارند.
درآن صورت کسی نمیداند چه خواهد شد