نوشته دکتر محمود فاضلی بیرجندی
بریده گزارشی بلند
۲۳ مهر ۱۴۰۰

۲۳ مهر امسال ۳۷ سال شد که بیرجند روحانی راستکردار، ایراندوست و تجددخواه، حاج محمد جعفر عرفانی را از کف داده است.
عرفانی سال ۱۲۹۲ در بهدان زاده شد. در مدرسه شوکتیه، و سپس در تهران درس معقول و منقول خواند. به وصیت پدرش که گفته بود: “تحصیل علم کنید ولو به فقارت، و کار دولت نکنید ولو به وزارت” روانه حوزه علمیه اصفهان شد. بعد به بیرجند بازگشت و املاکش را در بهدان اداره می‌کرد.

جامه روحانیان داشت. اما آن را نه ابزار کسب درآمد کرد، نه ابزار دشمنی با فرهنگ و تمدن ایران. وقت کار در باغش علاوه بر ذکرهای دینی، سرود “ای ایران ای مرز پر گهر” یا “مرغ سحر” را می‌خواند. پیوسته می‌گفت که ما آریایی هستیم، و نسب به کیانیان می‌بریم.

محرم راز آیت‌الله تهامی بود. تهامی از دوستی با امیر اسدالله علم به اندرون سیاست در بیرجند می‌رفت، و هم از زبان امیر از امور کشوری آگاه می‌شد و آن را با عرفانی بازمی‌گفت و جویای رایش می‌شد.
رفیق مدیران شهر بود. یکی از فرمانداران خواسته بود تا شهردارش کند. عرفانی، رد کرده و گفته بود من که شهردار شوم شان جامه روحانی به مقامی اداری تنزل می‌یابد.

در انتخابات پرالتهاب مجلس در آغاز دهه ۱۳۳۰ در بیرجند استاد محمد مشکات را نامزد کردند.
پس از آن تهامی از علم جدا شد. عرفانی هم رویاروی علم قرار گرفت.
در بحبوحه آن تندی‌ها، منزل عرفانی را دزد زد. دزد شناخته نشد، و ماجرا چون دیگر بزه‌های سیاسی مشمول مرور زمان شد.

دانشسرای مقدماتی بیرجند که تاسیس شد او را به تدریس معارف و فلسفه خواندند. در برخی دبیرستان‌ها هم درس می‌داد. او صاحب آرای مدرن در تدریس بود که از مطالعه پیوسته کتاب‌های روانشناسی و تعلیم و تربیت بدان رسیده بود.
یکی آن که همواره پشت محصلان اقلیت‌های دینی را داشت تا حق یا احترام آنان ضایع نشود.  او پشتیبان استوار آنان بود، و خانه‌اش پناهگاه آنان.

حاج محمدجعفر عرفانی سال ۱۳۶۳ در چنین روزی به سرطان ریه درگذشت.
هنوز خاطره روحانی نجیب بیرجندی فراموش نشده که تعصب نمی‌ورزید، و مکتبی از فضیلت‌های انسانی بود. فضیلت‌هایی که امروز جز داعیه دروغین از آن نمانده است. شاید تهیدستان، بیشتر یادش بکنند که مخصوصا زمستانها نگران تامین گرمای کلبه‌هایشان بود. پس از او زمستان‌ها در شهرمان شدیدتر شد، و بلندتر.
یادش گرم و زنده باد.