نویسنده : دکتر محمود فاضلی بیرجندی
یکی از جاهای دیدنی که در تعطیل نوروزی امسال به دیدن آن رفتم آرامگاه ابن حسام، سخنسرای پارسی گوی است که در خوسف در سی کیلومتری باختر شهر بیرجند است.
بنای آرامگاه این شاعر آجری است. همین برای من بس است که از دیدن آن غرق شگفتی شوم. در گوشه و کنار این مملکت کم نیست بناهای آجری که صدها سال بر جا مانده و نه از باران و برف و نه از سوز گرما و سرما آسیب برداشته است.
آرامگاه ابن حسام بر روی صخره ای و در میان کشتزار خرمی بنا شده است. مردم محل به آن “پاتخت” می گویند. ابن حسام شاعری با مرام شیعی بوده و دیوانی که از وی بر جا مانده در مدح امام اول شیعیان است.
من از دیدار بنای آرامگاه سیر نمی شدم که پانصد سال بدون حفاظی در زیر آفتاب سوزان کویر تاب آورده است. بنا هشت گوشه است و در هر گوشه پنجره هایی آجری کار شده. سقف آن گنبدی است. باز بر فراز سقف هم گنبدک دیگری دارد. پلکانی آجری که راه رسیدن به بناست از روی زمین کشتزار آغاز می شود و چند پیچ و تاب زیبا می خورد. ورودی بنا هم صحنی دارد که گرداگرد بنا را گرفته و در کناره آن دیوار آجری مشبکی کار شده است.
باید رفت و آین مروارید درشت را دید که در دل شهر خوسف خودنمایی می کند. این بنا در سال ۱۳۷۷ در دوره ای که ابوالفضل مکرمی فر مدیر میراث فرهنگی بیرجند بود به ثبت ملی رسید. مکرمی فر مرد یگانه ای است که خدمت ها به فرهنگ ملی کرده.
معروف است که در خوسف، غالب مردم شاعرند. خوسف، شهر درختان انگور است و گل های نرگس. کنار این بنا که بایستی می توانی شهر را ببینی. با خیابان هایی پهن و پر کشش که پیداست بر پایه محاسبات شهرسازی کشیده شده است.
سفر من به خوسف به دعوت دوستانی بود که دیدارشان برای من تداعی عطر و زیبایی گل نرگس است. از آن دوستان که حافظ ، ایشان را به یک جهتی و حق گزاری ستوده است.
من از معماری چیزی نمی دانم. این جا شرحی نوشتم از دیدارم از بنایی کهن در دل شهری باستانی. در منابع دوره ساسانی نام خوسف یا خوسپ آمده است. آنچه باقی می ماند دریغی است بر سرزمینی که این چنین آثاری فریبا و بی مانند دارد. اما در چنبره تعصباتی گرفتار است که مانع می شود این حُسن ها به جلوه درآید.