در جوامع انسانی، سرمایههای اجتماعی به تدریج و در پی کنشهای مختلف شکل و قوام میگیرند. در طول زمان اعتمادسازی، مهمترین رکن شکلگیری سرمایههای اجتماعی است که جوامع، چه خرد و چه کلان، میتوانند به ان اتکا کنند. سرمایههای اجتماعی به دست آمده در طول زمان، قوام و دوام جامعه را میسازد و به جامعه مدنیت و جامعهپذیری میدهد. اگر در بین سرمایههای اجتماعی جوامع، اعتماد خدشهدار شود، جامعه به سوی اضمحلال و سکون حرکت میکند. در جامعهای که اعتماد رخت بربندد، فساد به اشکال و گونههای مختلف رخنه میکند تا جایی که سیستماتیک شده و جلوه قانونی پیدا میکند. در چنین جامعهای، مردم نیز به صورت روتین در فکر منافع شخصی خود میباشند و گسست اجتماعی در جامعه به اوج میرسد و ارکان انسانی آن در نبود اعتماد اجتماعی، دچار تزلزل میشود.
در این بین، گروههای سیاسی شکلگیری و هدایت سرمایههای اجتماعی جزء تاثیرگزارترین عوامل محسوب میشوند. این گروههای سیاسی هستند که به سرمایههای اجتماعی، خط و ربط ایدئولوژیک میدهند و یا چگونگی استفاده گروه های اجتماعی را از نهادهای مختلف جامعه را تبیین و تشریح میکنند. تمام ارکان علمی و فرهنگی و اجتماعی که میشود از آن به عنوان سرمایه اجتماعی یاد کرد در لوای برنامهریزی گروههای سیاسی قرار میگیرند که یا به صورت دمکراتیک بر سر کار امدهاند یا به صورت غیرانتخابی.
این روزها به کرات شاهد این هستیم که گاها اعتماد عمومی، دچار بازیهای سیاسی گروههای خاص میشود. گروههایی که خواسته یا ناخواسته، در حال از بین بردن سرمایههای اجتماعی هستند که در طول حیات چهل ساله انقلاب اسلامی شکل گرفتهاند. مهمترین این سرمایهها، همان اعتماد مردم به اعتقادات انقلابی، ظلمستیزی و مبارزه با فقر است که این روزها بازیچه دست سیاسیون شده است و گاها با خبرهای ناگوار، دچار تزلزل بیش از حد میشود.
گویا هنوز نظریهپردازان و گروههای سیاسی فعال در کشور متوجه نشدهاند که سرمایههایی اجتماعی که در طول سالهای مدید به وجود آمده است، میتوانند در کمتر از یک شب نیز، رو به نابودی بروند. این روزها سیاسیون باید فکر کنند و خویشتنداری را سرلوحه تصمیمات خود قرار دهند تا بلکه از بنبست عدم اعتمادی که در مواردی در جامعه به وجود آمده بیرون آیند و مشکلات کوچک به جریانسازی و نابودی سرمایههای بزرگ اجتماعی جامعه بدل نشوند.
دیدگاه ها برای این نوشته بسته شده است.