چندی پیش تغییر در مدیریت یکی از مجموعه های دولتی استان، و انتصاب چهره ای جوان به این مسئولیت، بازخوردهای متفاوتی را در جریانهای سیاسی و چهره های مختلف استان به همراه داشت. در این یادداشت نگارنده با اطلاع از گزینه های پیشنهادی جریان های سیاسی جهت انتصاب در مناصب مدیریتی کلان استان، سعی دارد ضرورت نگاهی نو در انتصابات مدیریتی را مورد تاکید قرار دهد. نگاهی که به نظر می رسد تا حدودی در برنامه مدیران ارشد استان قرار گرفته است. چه بسا موضوع این یادداشت به مذاق برخی مدیران سابق تمام طیف های سیاسی خوش نیاید اما نگارنده تلاش دارد تا با هدف منافع جمعی و مردم منطقه، چالشهایی که رویکرد سنتی انتصاب مدیران با آن مواجه است را مورد اشاره قرار دهد.
مدیریت در سطح کلان نیازمند افرادی متخصص در حوزه مربوطه می باشد که علاوه بر شایستگی های تخصصی و دانش و اشراف کامل در حوزه مربوطه از ویژگی های دیگری از جمله شجاعت منطقی در مواجهه با چالشها، خلاقیت در تصمیم گیری، جایگاه اجتماعی قابل اتکاء، توجه به خرد جمعی و … برخوردار باشند.
در این میان توجه به این نکته حائز اهمیت است که در استانهایی مانند استان خراسان جنوبی که اغلب استانداران غیر بومی بوده و برای اشراف بر امور و شناخت افراد، نیاز به مشاوره حداقل جریانها یا افراد همسو و همفکر دارند جایگاه مشورت های رسمی و غیر رسمی از اهمیت فراوانی برخوردار است. فارغ از اختلافات بیرونی و درونی جریانهای سیاسی که هر دو به نوبه خود در هر طیف و گروهی منجر به خلق دیکتاتوری و مرز بندی ها و محدودیتهایی در معرفی چهره های موثر شده است، رویکرد سنتی پیشنهاد مدیران، تنها به استناد قرارداشتن در حلقه فکری مربوطه و کارنامه مدیریتی گذشته، ضربه ای دو چندان بر چهره مهمترین پیش زمینه و مشخصه توسعه منطقه ای وارد می سازد.
کسانی که سالها در سمتهای مدیریتی هیچ کارنامه عملی متفاوت و قابل دفاعی جز یدک کشیدن عنوان پستهای پرطمطراق ندارند قطع یقیق فرصت کافی برای نشان دادن مشخصه های مختلف مدیریتی خود را داشته اند و مدیریت امور کلان مردم، محل آزمون و خطای بیش از این نیست. در اینجا، روی سخن با مدیرانی که پیش از این تحولی مثبت در مجموعه تحت مدیریت خود بوجود آورده اند نمی باشد بلکه هدف تغییر نگاه مشاوران و حتی مسئولین تصمیم ساز و تصمیم گیرنده نسبت به رزومه های فاقد خروجی و صوری است.
قطع یقین پتانسیل نیروی انسانی این استان که چهره های فرهیخته بسیاری را تا کنون معرفی نموده است، بویژه در طیف فکری همسو با دولت، فراتر از حلقه محدود گزینه های قدیمی است. گزینه هایی که برخی حتی در بزنگاه های سیاسی (بویژه انتخابات سال ۱۳۹۲ که پس از یک فضای بسته سیاسی برگزار می شد) اثری از حضور آنها در کنار همفکرانشان نبود و به همین دلیل قطعا از شجاعت لازم در مواجهه با چالشهای در پیش رو بعنوان یکی از مهمترین ویژگی های مدیریتی برخوردار نخواهند بود. این موضوع نشان می دهد که مشخصه حضور در حلقه فکری جریانهای سیاسی نیز، در خصوص برخی گزینه های مطرح شده چندان محکم و قاطع صدق نمیکند.
پر واضح است چهره های موثر زیادی به دلیل عدم نزدیکی به هسته های سیاسی تصمیم ساز فرصت بروز ویژگی های مدیریتی خود را نیافته اند اما از سایر ویژگی های لازم برای تصدی مسئولیتهای کلان برخوردارند. برخی بر این باورند که چهره های جدید باید از مدیریتهای میانی شروع نمایند. توجه به این چالش حائز اهمیت است که انتصاب چهره های جدید در مدیریتهای میانی، با توجه به رویکردهای تکراری و غیرجسورانه مدیران قدیمی در مناصب بالادستی، در خوشبینانه ترین حالت جز اصلاحات مختصر هیچ تاثیر دیگری ندارد. لذا به این دلیل چهره های جدید در مدیریتهای میانی امکان بروز شایستگی های مدیریتی خود را نخواهند داشت و کارنامه مدیریتی آنها متاثر از سیاستهای تکراری، قدیمی و کم بازده مدیران بالادستی خواهد بود.
اینهمه نشان می دهد که مسئولین محترم و جریانهای سیاسی، بجای اعتماد مجدد به چهره های فاقد کارنامه مثبت و فاقد عملکرد شفاف در برخی بزنگاه های سیاسی، لازم است به فکر چهره سازی و استفاده از افراد موثر جدید و دارای ویژگی های لازم باشند.
متن فوق یادداشتی است از یکی از خوانندگان پایگاه خبری تحلیلی خبر شرق.