امروز صبح، در مسیر کاری خود سری به باغ اکبریه زدم. لازم نیست این اثر تاریخی ملی را معرفی کنم. همه اهالی این استان با این باغ و عمارت ملی و جهانی  آشنایی دارند. اما با دیدن این باغ  و اطرافش ، چیزی جز تاسف عایدم نشد. باغ جهانی اکبریه و اطراف و اکناف و روستای آن جزو بزرگترین سرمایه‌های این شهر و استان و  نشان فرهنگی آن است که این‌گونه به حال خود رها شده است و بخصوص در اطراف بیرونی باغ هم نمودی از زیباسازی و طرح جامع گردشگری خبری نیست فاجعه دیگری غیر از وضعیت اطراف این باغ  میدان مادر است که سال‌ها قبل، بدون توجه به وجود موزه  و باغ تاریخی در این مکان، در میدانی که  مشهور به «میدان موزه»  در نزد عوام بود احداث شد که البته نشان از ناآگاهی فرهنگی و بی‌توجهی به مسائل فرهنگی مسئولین وقت دارد که حتی با اسامی شهیر شهر و دیارشان هم اشنا نیستند و نکته سنجی در کارهایشان نیست .

این باغ موزه، میراثی است که در کنار جذب توریسم می‌تواند مامنی برای ایجاد لحظاتی از ارامش برای همشهریان باشد. همچنین جایگاهی برای آموزش در عرصه در حوزه فرهنگ و آداب این دیار برای عموم مردم و به خصوص قشر دانش‌آموز و دانشجو باشد متاسفانه در این استان که جایگاه آن مغفول مانده است. در حالی که امروزه بافت اطراف آن  تبدیل به ویرانه‌ای مصور شده و هر کس که آن را از نزدیک می‌بیند تاملات و دردهای این روزها، برایش دو چندان می‌شود. این در حالی است که بارها سازمان میراث فرهنگی با برگزاری جشن‌های محلی نوروزی، پتانسیل بالای این باغ موزه را ثابت کرده است که تنها به همان ایام محدود شده است. این که در سایر فصول سال، اینگونه دچار رکود مدیریتی در این حوزه می‌شویم جای بسی سوال است.

شهرداری در سکوت است، سازمان میراث فرهنگی اذعان می‌کند که اطراف باغ در حوزه اختیار آنها نیست. آیا این سرمایه، در خور توجه خاص نیست که این‌گونه مورد کم لطفی قرار گرفته است؟  البته جایگاه دستگاه‌های نظارتی هم در این میدان خالی است. غم‌نامه این درد را با که بگوییم؟ برای استاندار، برای مدیر کل میراث یا برای شورای شهر بیرجند؟ که دغدغه مردم و فرهنگ و ایجاد نشاط اجماعی در جامعه را جدی بگیرند و این‌گونه نسبت به مسائل فرهنگی این شهر بی‌تفاوت نباشند.

۰ ۰ votes
امتیازدهی به مقاله