نوشته : ا.دهقانی
دیروز سرکار خانم دکتر ابتکار معاون بانوان ریاست جمهوری طی سفر به بیرجند در جمع سمن ها و احزاب نامسمن خراسان جنوبی از گفتگو و ضرورت آن در بین خانواده سخن گفتند و میزبان ایشان استانداری خراسان جنوبی که لختی پیشتر در باره ی نیازبه تالار گفتگو در استان بحثی را پیش کشیده بودتا متاسفانه مثل خیلی برنامه ها بی فرجام بماند! نیز فرض رابراین گذاشته بود که گفتگو باید نه فراگیر، که گزینشی باشد! تاشاید بتواندبه طور عمودی مثمر ثمریا خوشایندتر گردد! و لابدبه همین دلیل از مخاطبین اندکی دعوت به عمل آورده بود. اماباصد شعف نماینده ای که رای شهروندان را باخود دارد رودروی همان مخاطبان اندک نشسته بود تا درعین قلت کثرت بنماید محفل گفتگو.!اینکه سمنها و احزاب چه کارکردی دارند خیلی مورد نظر این نوشتار نیست بلکه نفس گفتگو و چرایی عدم گفتگو در بین خانواده هاست که می باید مورد بررسی و غور بیشتری قرار بگیرد.براستی منظور خانم معاون از گفتگو همان گپ یا حرف زدن های خودمانی بود یا گقت و شنفتی که منجربه رفع مشکلات بین اعضای یک خانواده و هم چنین بین کنشگران اجتماعی و احزاب می شود؟آمارهایی که ارائه شد و زمان گفتگو را در بین خانواده هایی ایرانی پایین نشان می دادمایه ی تاسف است اما چه عللی باعث کاهش گفتگو در جامعه ی ایرانی در کل و در بین خانواده های ایرانی شده است که امروزه خانم معاون را نگران کرده است؟ در این خصوص باید گفت: حرف زدن باگفتگو تفاوتی ماهوی دارد. به تعبیر دیوید بوهم گفتگو ارتباط گفتاری یاعمل ارتباطی دوفرد ، فرد با گروه، یا چند تن از طریق بیان یا نوشته است ،در گفتگو هر فرد باید با تمام کلیت وجود خویش مثل عواطف،علایق و حالات و حرکات بدن و ….مشارکت کند، گفتگو غالبا با برنامه است و برای حل مشکلی یا درک متقابل صورت می گیرد. اما در گپ که باهدف رضایت مندی از همدیگر و وهم زیستی است کلامی بی برنامه و بی چشم انداز رد و بدل می شود که معمولا قرار نیست موضوعی را حل کند بلکه وجودی را قابل تحمل تر می نماید. اندیشمندانی که در حوزه ی گفتگو قلم زده اند غالبا دو پیش فرض را برای گفتگو مطرح کرده اند: یکی شوق دانایی و دیگری برابری یا هم شانی. و بر این تاکیدموکد دارند که تا برابری شکل نگیرد گفتگویی حاصل نخواهد شد و هم اینکه همتایی اراده کردنی نیست بلکه آموختنی است. حال اگر مروج گفتگو مثلا به هنگام سخنرانی درشهر محل اقامتش یک جور لباس بپوشد اما در محل سخنرانی در شهر کوچکی که زعمایش به آن شکل لباس پوشیدن حساسیت دارند جور دیگری شال و کلاه کند! بخشی از عقیده اش را برای خوشایند میزبان جایی جاگذاشته است، پس تمامیت وجوش در این گفتگو حضور ندارد،یعنی به خود آوایی که یکی از شروط گفتگو است نایل نمی آید وگفتگو را عقیم می گذارد.هم شانی نیز که پیش فرض دیگری در انجام یک گفتگوی موفق است زمانی محقق می شود که اطراف گفتگو در مجلسی هم زانو و هم تراز بنشینند نه اینکه خطیب بر سکویی چند پله بالاتر و در پشت تریبون بخواهد گفتگویی را راه ببرد و چه بسابخواهد اساس گفتگو رادر جامعه نیزنهادینه کند.
اما اینکه در خانواده هاو اجتماع گفتگو به معنای ثمر بخش آن انجام نمی گیرد، شاید به این دلیل است که هم شانی بین افرادی که قراراست با هم تبادل نظر کنند وجود ندارد،یکی خود را بردیگری موفق می داند و شوهر و آن دیگری در کنه وجودش خود را تابع و مطیع و ناکام پذیرفته است،نه دو همسر همسان که همدیگر را باهمه ی حقوق به رسمیت می شناسند.
در اجتماع بزرگ و کوچکی که دهها قانون و برخود تبعیض آمیز بین افرادش وجود دارد،اصولا نمی تواند گفتگویی شکل بگیرد چون فرد راسا یا وبواسطه ی حمایت مقرره یا عرفی خود را از دیگری برتر می بیندو معمولا به گفتگو و نتیجه ی آن تن نمی دهد پدر خانواده که در جامعه ی پدرسالار، همورد حمایت قانون و عرف و حتی بعضا رفتار و گفتارش مورد تایید خانواده ی همسرش است خیلی سخت تن به گفتگویی هم سنگ باهمسر خودیا فرزندانش می دهد.دبیر حزب و مدیری که از قدرت قاهره برخوردار است نیز به همین منوال خود را حق می پنداردو از گفتگو می گریزد.
برای تبیین و تکوین و ترویج گفتگو در جامعه اولا :باید مروج گفتگو خود در شانی برابر با اطراف گفتگو قرار بگیرد و در جهت بازگشایی و خود آوایی بیشتر سکوت کند تا بشنود، نه اینکه تک گویی را بر تریبونی بلند اشاعه نماید. ثانیا:همگان نه تنها از حمایت یکسان قانون برخوردار وانواع تبعیض ها از بستر و مصدراجتماع زدوده شود، بلکه در نهاد وناخودآگاه خود به گفتگو و نتایج مفید آن اعتقاد داشته باشند.ثالثا :باید بین گفتگوی سازنده و حرف زدنهای بی حاصل تفکیک قائل شد.رابعا : بایستی به تک تک افراد مزایا و اعتماد بنفس ،ناشی از شان برابر را آموزش داد ونهادینه کرد.خامسا به افراد دارای شان برابر می باید زبان محاوره و مخالفت و معنای نقد موضوع را آموزش دادو به آنها آموخت که نقد کردن به معنی تعرض به تمامی ساحت شخصیت فرد نیست بلکه بخشی از موضع او را مورد داوری قرار می دهد.اینها و بسیار بیشتر از اینها زمینه ساز گفتگو است تا این زمینه ها ایجاد نشود بیشتر باید منتظر مشاجره بود در جمعی تا گفتگو