اندکاندک به روزهای پایانی سال نزدیک میشویم و همچنان شاهد تبلیغات محیطی هستیم که در میادین اصلی شهر به چشم میخورد که در هر گوشهای از این شهر، چشم را آزار میدهد. از بیلبوردهای غیراستاندارد که منظر عمومی شهر را دچار دلزدگی کرده و حس شهرزدگی لجام گسیختهی را تداعی میکند تا استندهایی که در هر گوشهای از شهر بر درختی تکیه کرده است تا محصولی را تبلیغ کند. چقدر چهره این شهر به سبب این نوع تبلیغات منسوخ شده، اشفته و منظر خشک و بیروح شهر را بهتزدهی نگاه نازیبای مدیران شهری کرده است؟
متاسفانه در زیباسازی شهر در بعد تبلیغات، سنخیتهای فرهنگی و دیداری و هنری به فراموشی سپرده شده است. گاها اندک هنرمندان و فعالین این حوزه که وارد گود زیباسازی شهر میشوند هم جذب سیاستهای شهرداری و شورای شهر میشوند و با سیاستهای غلط آنان همسو میشوند. این همسوشدگی و عدم نقادی از سوی اهالی فرهنگ و هنر، صاحبنظران مدیران شهری را بر تکرار سیاستهای غلط خود قاطع میکند و به اشتباه این گمان را برایشان به وجود میآورد که غایت مدیریت کارشناسی شده را انجام میدهند. ولی این روزها، هر عقل سلیمی درک میکند که در بحث زیباسازی چه بر سر این شهر امده است. هر کس میتواند درک کند که هر جای این شهر واگویهای دارد که آزارت میدهد. از میدان ابوذر که از انبوه استندها تبلیغاتی به داد آمده تا بیلبوردهای از فرم خارج شده سر هر چهارراه و تا المانهای شهری که در غایت کجسلیقی در جایجای شهر نشانده شدهاند و همه از بیتدبیری و عدم استفاده از متخصصان با شناخت کافی از شهر حکایت دارد. حکایتی که سالهاست منابع مالی شهری را به باد فنا میدهد.