نوشته : ا .دهقانی
آدام اسمیت در کتاب ثروت ملل به مزیت مطلق اینگونه اشاره دارد: هر ملتی میل دارد در گونه ای از تولید تخصص پیدا کند که با اجرای اصل اساسی تقسیم کار، به طور طبیعی استعداد بیشتری دارد و در ادامه ی او دیوید ریکاردو در مورد مزیت نسبی می گوید:نفع هر کشوری در این است که به تخصصی شدن در تولید و ارائه ی کالا و خدماتی بپردازد که از نظر نسبت قیمتها، بهترین است….. ملتی که سعی می کند در همه ی زمینه ها به خودکفایی برسد در واقع به نوعی فقر را در میان خود گسترش می دهد.
در همین زمینه اقتصاد دانان فعالیت های اقتصادی را به دو دسته تقسیم می کنند: فعالیت های پایه ای که کالای تولید شده را به خارج از اقلیم محل تولید صادر می شود و فعالیت های غیر پایه ای که کالای تولیدی را در محدوده محل تولید، مبادله و مصرف می کند.استان خراسان جنوبی نیز مانند هر اقلیم دیگری به دو شکل فوق فعالیت اقتصادی انجام می دهد اما اینکه از دو اقتصاد پیش گفته چقدر سهم دارد؟ و آیا دخالت دولت مطابق نظر نهادگرایان می تواند یکی را به نفع دیگری فربه کند؟محل تامل وتدبر است.
جای هیچ شبهه ای نیست که این استان نیز در جای خود به قول اسمیت هم مزیت مطلق دارد وبه قول ریکاردو هم مزیت نسبی. اما این مزیت های بالقوه همیشه نمی توانند بالفعل شوند ویااگر بالفعل شوند دائمی نخواهند بود وبرای نفع مستمر، نیاز به سرمایه گذاری و مهارت آموزی مکرردارد. از آنجایی که بی توجهی به استعدادها و پتانسیل های اجتماعی و اقتصادی هر منطقه موجب عدم سرمایه گذاری ورشد فقرو بیکاری و یا فرار سرمایه های مالی و انسانی وپیدایش پدیده ی آوارگان اقلیمی و تبعات اجتماعی امنیتی ناشی از آن می شود باید پرسید و پاسخ شنید که استعداد این استان چیست ؟ و چه کسی مرجع استعداد یابی و سرمایه گذاری بر این استعداد است؟
برای پاسخ به این سوال می توان گفت: دولت یا نهاد قوه ی مجریه در هر کشور بر حسب وظیفه ی ذاتی خویش دارای بیشترین کارشناس در حوزه های مختلف خصوصا مقوله ی اقتصاد است که می تواند با امکاناتی که در اختیار دارد در این زمینه کار کارشناسی انجام دهد و برنامه های لازم راپس ازتصویب و قانونی شدن به ثمر برساند و در مراتب بعدی این وظیفه را نماینده عالی ادوارمختلف قوه ی مجریه در استان، استانداری خراسان جنوبی عهده دار است.اما اگر دولت و نمایندگانش شناخت دقیق و عمیقی از استان و استعدادهایش نداشته وبه درک درستی از اصل تفکیک تخصصی قوا نرسیده باشند و متاثر از نگاه و خواسته های غیرکارشناسی دیگر دست اندرکارانی باشند که در این فقره تنها برای خود حق قائلند بی آنکه کوچکترین مسولیتی را در اجرا یا ثمره های بعضا منفی آن بپذیرند! چه می شود کرد؟با ذکر مثالهایی در این فقره به واکاوی بیشتر خطاههای اقدامات غیرکارشناسی در این استان پرداخته می شود.در مثال نخست: همگان نیک می دانند که ۹۵ درصد زعفران جهان یا طلای سرخ در ایران تولید می شود و بخش عمده ی تولید آن در جنوب خراسان به مرکزیت قاینات در حال انجام است ،که این موضوع به تعبیر جان اسمیت مزیت مطلق این منطقه بوده ومی تواند در قالب فعالیت های اقتصاد پایه ای، آن را برند سازی کرد و به بازارهای بین المللی صادر نمود. حال چنانجه فردی در خارج از قوه ی مجریه با رویکردهای شخصی یا منطقه ای بخواهد در این منطقه کارخانه فولاد ایجاد کند و تنها مزیتی که می بیند این باشدکه جانمایی کارخانه، تقریبا به معادن زغال سنگ و سنگ معدن نزدیک است و فلان میزان اشتغال را ایجاد خواهد کرد، بدون اینکه شناخت درستی از تغییرات اقلیمی ، آب بر بودن صنعت فولاد و ترانزیت سخت ودر نتیجه هزینه ی تولید بالا و غیررقابتی بودن این محصول داشته باشد، در عمل اتفاقی که خواهد افتاد خشک شدن چاههای منطقه، و از بین رفتن مزیت مطلق تولید زعفران وگسترش فقرو کوچ آوارگان اقلیمی وتبعات بعدی آن خواهد بود. در مثال دوم: شهرستان خوسف قطب تولید عناب ایران وجهان است میوه ی منحصر بفردی که به قول قدما خواص معجزه آوری دارد و تولید این میوه مزیت مطلق این شهرستان”خوسف در حاشیه شرقی کویر ایران همیشه ی تاریخ از نعمت آب کم بهره بوده است.
بازهم به حکم حکمت شخصی یا اشخاصی حقیقی یا حقوقی ، خارج از قوه ی مجریه ی در این منطقه کارخانه های وابسته به آب ایجاد می شود که کمترین توجیه اقتصادی ندارند بلکه بدور از نیت خوانی های سیاسی، شاید انگیزه ی این احداث ها،تنها مطالبات خام مردمی بوده است.در مثال سوم به شهرستان درمیان می رویم و سد رزه ی آن و دهستان های پیرامونی که مزیت مطلق و بی چون و چرایی درزمینه تولید زرشک دارند ودر زمانی نه چندان دورنیز در زمینه تولید چغندر قند مزیت نسبی داشته اند.سد رزه را به زحمت و هزینه ی بسیار احداث کرده ایم اما مردم پایین دست و بالادست آن راهنوز تشویق به تولیدات دامی از رهگذر زندگی عشایری می کنیم!به سرمایه ها ی انسانی آن اقلیم برای تولید مزیت مطلق منطقه شان مهارت های لازم را آموزش نداده ایم! وتنها تشویق شان کرده ایم تا با دامداری سنتی و ییلاق_ قشلاقی مراتع فقیر منطقه را نابود سازند!در زیرکوه و قهستان و … هم همینطور!بهتر نبود اعتباراتی که برای زندگی عشایری مردم حاشیه مرز شرقی هزینه می کنیم که در جای خود تبعات منفی آموزشی ، زیست محیطی و اجتماعی و فقر فراگیر دارد را به تحقیقات و برند سازی و فرآوری زرشک در کارخانه ی متروکه ی قند قهستان اختصاص دهیم؟بهتر نبود بجای تاسیس کارخانه های فولاد در منطقه خضری و خور، که هر دواز دشت های کم آب ایران هستند موسساتی با فاینانس برندهای معتبر غذایی بین المللی برای بهینه سازی تولید و بهره وری زرشک و زعفران و عناب ، به قصد فروش آن در بازارهای بین المللی احداث کنیم؟با این همه وقتی دولت را از آن ور بام در جهت ایجاد و توسعه ی فعالیت های صنعتی در قالب اقتصاد پایه ای انداختیم به این ور بام می غلطیم و از مزیت های نسبی گردشگری و صنایع دستی و گیاهان دارویی سخن می گوییم و ایده می دهیم!اگر عنایتی به زیر ساخت های راه و فرودگاه و اسکان داشته باشیم والبته اماکن تاریخی، آیا می توانیم به توریسم به عنوان مزیت نسبی بنگریم؟و اگر توریسم کدام توریسم؟از گیاهان دارویی سخنی به میان نمی آورم که این همه همت و هیمنه را به میان آورده ایم تا مردمی معیشت مشکل را روانه ی کوه و بیابان کنیم تا ته مانده ی گیاهان را ریشه بدر آورند و نسل آنها را برای همیشه از میان بردارند.از صنایع دستی نیز حرفی به میان نمی آورم که در جای خود بحث بسیار شده است که برای کدام بازار تولیدمی کنیم و آیا توانسته ایم از مزیت نسبی تولید فرش محارست به عمل آوریم؟که حال دل به سرمایه گذاری در صنایع دستی به قصد بازارهای بین المللی خوش می داریم.
سر آخر از خلال کندو کاو مثالهای فوق به این خواهیم رسید که چنانچه تخصصی شدن مشاغل با رویکرد مزیت مطلق و مزیت نسبی در زمینه فعالیت های اقتصادی پایه ای ، منبعث از پژوهش های کارشناسانه، نه احساسی، روایت مسلط گفتمان اقتصادی مردم ومسولین شود، می تواند ضمن اینکه بهره وری بالا به تعبیر دکتر محمد یونس بنگلادشی” نقطه های کور اقتصادی راهدف قرار دهد و تامین گر معیشت مردم باشد، مشکلات اجتماعی و بیکاری و فقر را نیز کم خواهد کرد، به صلح و آرامش میان مردمی و بین المللی به دلیل وابستگی انسانهابه همدیگر کمک شایانی نیز می نماید. در این راستا ترکیه امروز با تمرکز بر صنعت توریسم و آب مثال قابل قبولی است که باید مورد مداقه ی بیشتر مسولان قرار بگیرد.