نوشته: دکتر محمود بستانی
یک سال گذشت …صد سال است، در خیالم
زندگی انسان در پرتو خاطراتی که دارد، معنا پیدا می کند. برخی از خاطرات چنان شیرین و گوارا هستند که برای معنا بخشیدن به تلخی های زندگی و تحمل زهر آن کفایت می کنند. حضور برخی از انسان ها شیرین ، زلال و خاطره انگیز است و حضور برخی دیگر تلخ ، سرد و عذاب آور. به گفته مولانای بزرگ برخی »شکرفروشند» و گروهی «سرکه فروش». مولانا جلال الدین به زیبایی می گفت: کار مردان روشنی و گرمی است.از جمله این خاطرات کسانی هستند که در کسوت استاد، معلم و دوست و… بر سر راه انسان قرار می گیرند و مواجهه با آنها منشا دگرگونی های بنیادین در ذهن و زبان و رفتار انسان می شود به طوریکه شاید مسیرزندگی آدمی را دگرگون می کنند.
یکی از کسانی که خاطره شیرین و شکرین حضورش را در مقام استادی خودم هرگز فراموش نمی کنم و او را سرمنشا بسیاری از دگرگونی ها و تغییر مسیرهای خوب زندگی خود و بسیاری از هم نسلان خود می دانم استاد غلامعلی خالدی است ،پدری که به حق پدری مطبوعات استان خراسان جنوبی برازنده اوست.
یک سال پیش در چنین ایامی اهالی رسانه و مطبوعات استان خراسان جنوبی با مرحوم حاج غلامعلی خالدی وداع کردند. درست در همین روزها بود که خبر درگذشت «پدر مطبوعات خراسان جنوبی» که یک دوره سخت بیماری را سپری کرده بود جامعه مطبوعات استان را متاثر کرد. همه از خاطراتشان گفتند و روزنامه ها،جراید و خبرگزاری ها تلاش کردند با تیترهایشان به این پیشکسوت مطبوعات استان ادای احترام کنند.
درگذشت وی، بیش از آنکه برای ما یک حادثه خانوادگی باشد، ضایعه ای اجتماعی بود. جامعه فرهنگی و جامعه مطبوعاتی مظلوم استان، « مردی از جنس تفکر » را از دست داد. مردی آزاداندیش، فروتن، فهیم، مؤمن، مودب ،متعهّد، پرکار و خستگی ناپذیر. اصحاب رسانه در سوگ آن مرد بزرگ نشسته اند و دیگر کسی شاهد قلم زنی شیوا و قدرتمند او نیست.
یکی از مشخصههای بارز روزنامهنگاری و روزنامه نگاران همنسل شادروان خالدی این بود که به کار روزنامهنگاری عشق میورزیدند و روزنامهنگاری برایشان هدف بود نه ابزار و وسیله. او پس از ۴۰ سال تجربه و درک فراز و نشیب ها و سختی های این حرفه در پختگی کامل در صحبتهایش و در انتقال تجربیاتش و در کلامش که همواره برای من و امثال من به مثابه یک کلاس دانشگاه بود اعتقاد داشت که روزنامهنگاری بیشتر از آنکه یک حرفه و شغل باشد یک مسئولیت اجتماعی است.این اعتقاد او را می شد به عینه در دغدغه هایی که برای انعکاس و در نهایت حل مشکلات مختلف منطقه خراسان جنوبی از جمله تاسیس دانشگاه ،بیمارستان ،معرفی مناطق ناشناخته استان و مهمتر از همه مشکلات معیشتی و صنفی خبرنگاران داشت و از طریق تریبون هایی که به عنوان یک خبرنگار و فعال اجتماعی و مدنی در اختیار او بود ،دید. اگر امثال خالدی، خالدی شدند و به نیک نامی از آنها یاد می شود به این خاطر بود که این مسئولیت را خوب بر دوش کشیدند؛ البته در این میان کسانی هم بودند که از حرفه روزنامهنگاری استفاده کردند و بار خودشان را بستند و رفتند اما او همچنان روزنامهنگار ماند و به همه آموخت اخلاقمدار بودن در روزنامهنگاری حرف اول را میزند و قبل از هر چیز باید به آرمانها و اصول اخلاقی پایبند باشیم.
او همیشه بر این باور بود که حمایت از رسانه ها بخصوص مطبوعات مکتوب یک وظیفه ملی است، اعتماد حکومت و دولت به رسانه های مکتوب باید فراتر از وضع موجود باشد که این رسانه ها را از ترسیدن نجات دهد. چرا که ترس باعث خودسانسوری آن ها می شود.
در مدتی که مسئولیت خانه مطبوعات استان را بر عهده داشت همواره بر این تاکید می کرد که اگر مطبوعات ناقد باشند جامعه احساس سربلندی، بالندگی و استقلال می کند. مطبوعات فاقد نقد، کارآمد نیستند و این ناکارآمدی و خنثی بودن برای مخاطب جذابیتی ندارد.
استاد غلامعلی خالدی یک انسان به تمام معنا بود؛ انسانی که ظاهر و باطنش یکسان بود، انسانی که در رنج مردم شریک می شد و اشک می ریخت و در جهت کمک به دیگران از هیچ کاری دریغ نمی ورزید.علاوه بر شخصیت والایش همواره برای من و فرزندانش به مثابه پدری مهربان بود و به ما آموخت مهربانی و گذشت کلید تمام دربهای بسته است.
الطاف آن استاد عزیز در حق اینجانب چنان خاطره انگیز است که هرگز نمی توانم آنها را جبران کنم. آری همانگونه که مولانا جلال الدین گفت برخی خسرو می میرند و برخی در خسران، استاد غلامعلی خالدی به دلیل یک عمر تلاش صادقانه و انعکاس تجربیات خردمندانه خسروانه زندگی کرد و خسروانه بدرود حیات گفت.او برای جامعه متعهد مطبوعات استان زینت بود.
و اکنون در اولین سال نبودن و پرکشیدنش فقط از خدا می خواهیم روحش شاد و راهش پر رهرو باد
محمود بستانی