این روزها و به خصوص شبها، هنگامی که از هر کوی و برزنی از شهر بیرجند رد میشوی، غمگینانه شاهد همشهریانی هستی که نمیتوانی کاری برایشان بکنی. غمگین پیرزن و پیرمردهایی که در زباله به دنبال قوتی هستند. غمگین پدری که با فرزند شش یا هفت سالهاش، به دنبال رزقی در زبالههای شهری میگردد. گویی چشم مسئولان این استان، تا به حال شاهد همچنین صحنههایی نبوده است. گویی این مردم از ملیتی دیگر هستند و یا این که از فراموششدگان این مرز بوم هستند. گویی این معضل بزرگ اجتماعی تنها موضوع داغ جلسههای آسیبهای اجتماعی این دستگاه و ان دستگاه است. که البته هیچ یک از متولیان هم تاکنون نتوانستهاند کاری در این خصوص بکند. یکی پول میگیرد که کار فرهنگی کند، دیگری پول میگیرد که وعظ کند. ان یک حقالجلسه میگیرد تا این اسیبها را شناسایی کند و باز دیگری هم دستمزدی دریافت میکند تا پوستر و فیلم تولید کند، اما نه برای رفع مشکلات. اینها اشاراتی بود به جلساتی که حول مشکلات گروهی تشکیل میشود که رزق خود را از درون زبالهها مییابند. نمی دانم آیا مسئولین وصف الحال شبهای بیرجند را نشنیده اند؟ که البته امروزه به روزها هم سرایت کرده است. آیا سرمای زمستان از محل گرم کار یا منزل بر مغز استخوان آنها رسوخ کرده است تا حال دردمندی را بفهمند که این شبها در زبالهدانها چه میکشند؟ آیا تاکنون درد این قشر، فراتر از جلسات هم دیده شده است؟ کاش یکبار در کسوت کارشناس، مسئولان متولی به گفتگو با این افراد مینشستند. کاش میشنیدند دردهای نداری این افراد را. کاش میدیدند پیرزنی که با کیسهای در تل زباله خم شده و یا پیرمردی که تا کمر در سطل زباله خمیده شده است. کودکانی که که آینده کشور به دستش است به جای تحصیل در حال جمع کردن زباله هستند. کاش برخی مسئولان بزرگوار خراسان جنوبی، از خواب چندین سالهای که گرفتار ان هستند بیدار شوند و این گونه معضلات اجتماعی را ببینند و آسیبشناسی کنند. اما چه کنیم که این روزها، روزهای بیغمی مسئولان و غمگزدگی مردم است. مردمی که گاها ماههاست وسعشان به تدارک گوشت برای خانواده نمیرسد. پدری که حتی نذر گوشت کسی را قبول نمیکند که مبادا فرزندانش که مدتهاست طعم گوشت را فراموش کردهاند دوباره به طعم گوشت دل بسپارند و او در نداری نتواند به عادتی را که ماههاست از سر انها بیرون کرده، پاسخ دهد. این روزها، روزهای غمزدگی برای لایههای پنهان شهر است که از دید مسئولان شهر و استان پنهان است. چون فاصله بین مسئولین و مردم زیاد است. آن دسته از مسئولان که فقط دنیای خودشان و حفظ مسئولیت و ریاست برایشان مهم است نه مردم.
چندی پیش در یک برنامه رادیویی خبری از مسئولان استان منتشر شد که این افراد از سمت شرکت خاصی به کار جمعآوری زباله گماشته شدهاند و وضع معیشت مردم در این شهر به گونهای نیست که به این کار بپردازند. اما باز هم این سوال باقی میماند که چه کسی حاضر است که این کار را انجام دهد؟ مگر این که مشکلی در امرار معاش خود داشته باشد. یا این که چقدر سخت است اگر آن شرکت خاص مورد عتاب قرار بگیرد تا از وضعیت عدهای خاص از همشهریان به نفع خود استفاده نکند؟ حتی این سوال مطرح است که اگر نفعی در این کار وجود دارد، چرا شهرداری عهدهدار تفکیک زبالهها نمیشود تا جلوی این کار گرفته شود؟ علاوه بر این که از نظر توجه به مقام انسانی واجتماعی وجهه کریهی برای این استان درست کرده است، تا چه اندازه باید این افراد تاوان پیامدهای بهداشتی این کار را بدهند. مگر نه این که «بنی ادم اعضای یکدیگرند که در آفرینش زیک گوهرند». لازم است این مسئولان بزرگوار، تنها گذری از کنار این مردم داشته باشند تا ببینند که واقعا زیر پوست این شهر چه میگذرد؟ به راستی که مردم این شهر، شایسته زبالهگردی برای امرار معاش خود نیستند.