نوشته : غدیرابشناس
در مورد جشنوارهای برگزار شده از سوی نهاد ها دولتی
تولید و باز تولید ابتذال دست کم از دو مقوله ناشی می شود :
فقدان تفکر بنیادین در مورد سویه های حقیقت ،درهم تنیده شدن مفاهیم و عینیت جهان واقع با مقوله ای به نام کالا و مصرف .امر مبتذل گره خورده است با زندگی در جامعه مدرن ،با شدت گرفتن ضرب اهنگ زندگی و پیشرفت روز افزون تکنولوژی، کالایی شدن همه چیز ،مصرف انبوه از وسایلی که شما را فقط به وسایلی دیگر ارجاع می دهند همه اینها امکان لحظه ای صبر و تامل را انسان مدرن می گیرند و انسان ها در میدانی از رقابت کورکورانه جهت بقا و کسب منافع مادی افزون تر هرروز بر ملال و خستگی شان افزوده می شود. در غیبت و خلا مفاهیمی که اکنون ارزش مصرفی شان خودرا در معرض دید قرار می دهد انسانها هرچه بیشتر به بی معنایی زندگی خود صحه می گذارند و در انبوه تجلیات مدرنیته سرگشتی خود رااحساس می نمایند و امکان تفکر و تامل بنیادین را در وضعیت، از خود سلب می نمایند . .در جوامع مصرفی در فقدان نقدساختاری ویروس های امر مبتذل به تمام عرصه های قوام بخش جامعه سنت و اخلاق سرایت پیدا می کنند وانها را از درون تهی می سازند وساده اندیشی و بلاهت را به کل جامعه تزریق می نمایند.
امر مبتذل در جامه هنر همچون گرگی در پوستین میش خود را می نمایاند و حقیقت وجودی خویش را پنهان می کندازانجا که نام هنر بر خود می نهد به نام هنر حقیقت و هنرمتعالی را در فضایی تنگ محصور و محبوس می کند و موجب وهم الود شدن و مسموم شدن کل فضای فکری جامعه می شود .این به ظاهر امر راستین همدستان و هم داستانانی دارد از جنس خویش اساتید و هنرمندانی برای کسب نان و نام و مدیرانی منفعت طلب برای سرپوش گذاشتن بر ناکار امدی خود و چه چیز راحت تر و سهل الوصول تر ازعکاسی برای این کارگزاران امر مبتذل، تا از این رهگذر انبان تهی خود را پر جلوه دهند. سازمان حوزه هنری می تواند عکس در ودیوار و گل و بلبل و روسری گل گلی قاب کند درمعرض نمایش عموم بگذارد و امر مبتذل را گره بزند با سلیقه مردم. سازمان فرهنگی هنری شهرداری می تواند عکس های چهار سال گذشته عکاسان در یک جشنواره را با کج سلیقگی تمام در میادین بیاویزدو فضای شهررا عاشورایی ! و یا سازمان میراث فرهنگی جشنواره ای برگزار کندکه همان ترکیب داوران و هیئت انتخاب نشان می دهد که فراتر از یک دورهمی مفرح نخواهد رفت و بازتولید کامل همان جشنواره هایی هست که جز اتلاف منابع عمومی ره به هیچ ناکجایی نخواهند برد و این می شود که حتی یک مجموعه قابل قبول از عکاسان من باب مثال از پدیده خشک سالی بیست ساله در استان و تبعات وحشتناک ان از قبیل مهاجرت بیکاری اعتیاد و بسیاری موارد دیگر نمی بینید چرا که گرفتن عکس هزار باره ارگ کلاه فرنگی ارجح است بر ثبت گسست ها و شکاف های درون جامعه !