محمود کاوه اول خرداد سال ۱۳۴۰ در محله ضد، یکی از محله‌های قدیمی و نسبتا نزدیک به حرم مطهر در مشهد متولد شد پدر و مادر وی اصالتا اهل قاینات خراسان جنوبی هستند. بعد از ابتدایی با علاقه و حمایت پدر که از کسبه مذهبی  بود، وارد حوزه علمیه شد و راهنمایی و دبیرستانش را نیز به صورت همزمان ادامه داد. محمود در جریانات انقلاب فعال بود و در میان دانش‌آموزان اقدام به پخش اعلامیه می‌کرد. جوانی بانشاط و فعال و مذهبی که با شروع جریانات انقلاب در محافل درسی مسجد جوادالائمه (ع) و امام حسن مجتبی (ع) که در آن زمان از مراکز تجمع نیروهای مبارز بود، پای درس آیت‌الله خامنه‌ای می‌نشست.

کاوه پس از انقلاب به سپاه پاسداران مشهد پیوست و پس از گذراندن یک دوره آموزش شش ماهه چریکی، به آموزش نظامی پرداخت. پس از آن، به منظور حفاظت از بیت شریف حضرت امام خمینی، طی مأموریتی شش ماهه به تهران عزیمت کرد. با شروع جنگ تحمیلی، به همراه تعدادی از نیروهای خراسان به جبهه‌های جنوب اعزام شد و در ادامه نیز راهی  کردستان شد که در آن زمان، با توطئه گروهکها و عناصر ضد انقلاب، دستخوش درگیری و آشوب شده بود.


آزادسازی سد بوکان و جاده ‌۴٧ کیلومتری آن، آزادسازی جاده صائین‌دژ به تکاب، آزادسازی محور استراتژیک پیرانشهر به سردشت که به عنوان مرکزیت و نقطه ثقل عناصر منافقین به شمار می‌آمد و به انهدام مرکز رادیوئی آنها و فتح ارتفاعات مهم مرزی منطقه «آلواتان» و آزادسازی زندان «دوله‌تو» و کشته شدن بیش از ‌٧۵٠ نفر از این عناصر شد، از جمله نبردهای تهاجمی‌ای بود که توسط محمود کاوه و همرزمانش در تیپ ویژه شهدا طرح‌ریزی شده و به اجرا گذاشته شد. پس از شهادت سرداران رشید اسلام ناصر کاظمی، محمد گنجی‌زاده و محمد بروجردی، در خرداد۱۳۶۲ کاوه رسماً به فرماندهی تیپ منصوب شد. محمود کاوه بنا به صلاح دید فرماندهی سپاه در ‌۲۹ تیر ۱۳۶۲ در تیپ ویژه شهدا مأموریت یافت تا در عملیات برون‌مرزی «والفجر ۲»‌ که در منطقه حاج عمران انجام می‌گرفت، شرکت کند. در این عملیات، کاوه با هدایت قوی رزمندگان، اهداف از پیش تعیین شده تیپ از جمله «ارتفاعات ‌٢۵١٩‌» را با موفقیت به تصرف درآورد.


۱۱ شهریور ‌١٣۶۵، در عملیات کربلای ‌٢ بر بلندای قله ‌٢۵١٩ حاج عمران، کاوه، مرد آوازه شجاعت‌ها که خودگذشتگی‌هایش فراموش‌ناشدنی است، شهید شد. او خود را فرزند کردستان معرفی کرده بود. روحیه انساندوستی او به قدری در اطرافیان اثر گذاشته بود که با وجود تبلیغات سوء دشمنان و ایجاد جو مسموم علیه او و یگان تحت امرش، مردم مهاباد با پای برهنه در تشیع پیکر پاک و مطهرش بر سر و سینه می‌زدند، اشک می‌ریختند و ضد انقلاب را نفرین می‌کردند. پیکرش را که به مشهد آوردند محرم بود. جمعیت زیادی برای تشییع پیکر او آمدند. برای همین بود که تشیع جنازه شهید محمود کاوه ۶ ساعت طول کشید. قطعه شهدای بهشت رضا (سلام الله علیه) حالا ۳۵ سال است که میزبان سردار جوانی است که رشادت‌هایش لرزه بر دشمن می‌انداخت.


جز فیلم سینمایی «شور شیرین» که روایت زندگی محمود کاوه است. چندین عنوان کتاب نیز در مورد تاکنون به چاپ رسیده است که در ادامه گذری مختصر بر این کتاب‌ها داریم؛

حمیدرضا صدوقی در سال‌های ۱۳۸۱ و ۱۳۸۳ دو عنوان کتاب در مورد کاوه منتشر کرد. «کاوه معجزه انقلاب» و «حماسه کاوه» توسط نشر ستاره‌ها و کنگره بزرگداشت سرداران شهید و بیست و سه هزار شهید استان خراسان منتشر شد. «کاوه معجزه انقلاب» گذری بر زندگی و خاطرات فرمانده دلاور لشگر ویژه شهدا دارد و «حماسه کاوه» نیز روایتی از زندگی و خاطرات سردار شهید محمود کاوه می‌باشد. این دو کتاب شما را با شهید کاوه آشنا می‌کند.

در بخشی از کتاب «حماسه کاوه» می‌خوانیم:
سلیم محمدی بلدچی ما بود. کاوه پشت سرش می‌رفت و من و یک گروهان نیرو هم دنبال شان‌. هدف، روستای کلای نوکان بود. طبق اخباری که دست ما رسیده بود، صد نفر از نیروهای زبده ضد انقلاب جمع شده بودند آنجا و آماده  یک عملیات همه جانبه بودند. کاوه چند نفر را فرستاد تا آنها را دور بزنند و از پشت، راه شان را ببندند.
بنا شد ما هم از روبه رو بزنیم به آنها‌. نرسیده به روستا، از دره قاسم گرانی کشیدیم بالا. هنوز تو سینه کش کوه بودیم که با صدای بلند به ما ایست دادند. به کاوه گفتم: «کمین! »

بلافاصله ما را گرفتند به رگبار. فوراً کشیدیم بالا و روی تپه درازکش شدیم‌. هر چه دور و برم را نگاه می‌کردم، اثری از ضد انقلاب نبود. لابه لای درخت‌ها و پشت صخره‌ها مخفی شده بودند. به سختی می‌شد تشخیص داد کجا موضع گرفته اند. ما فقط صدای تیراندازی‌های شان را می‌شنیدیم و فحش‌ها و ناسزاهایی که به ما می‌دادند. نه می‌شد جلو رفت و نه می‌شد عقب کشید، در هر دو صورت خطرناک بود و تلفات می‌دادیم‌.


آن تپه، تپه صافی بود. نه درختی داشت و نه صخره ای که بشود در پناه آن سنگر گرفت‌. به هر کس نگاه می‌کردی، نگرانی تو نگاهش موج می‌زد، ولی کاوه خونسرد بود. او بدون توجه به نگرانی بچه‌ها فقط می‌گفت: «هیچ کس حق نداره تیراندازی کنه! »

تیراندازی نکردن ما خیلی برایش مهم بود، چون مدام روی آن تأکید می‌کرد. بالاخره دستور داد که هر کس برای خودش سنگری درست کند. همان جا با سنگ و کلوخی که از اطراف جمع کردیم، سنگری ساختیم‌.

همه چیز به نفع ضد انقلاب بود. تنها امتیازی که ما داشتیم، این بود که کاوه با ما بود و همه از او حرف شنوی داشتند. فکرم را به کاوه گفتم: «این شاید تاکتیک است که با تیراندازی‌های بی هدف سرمان را گرم کنند تا یک گروه از پشت به ما حمله کنند.»
گفت: «ضد انقلاب فکرش به این چیزها نمی‌رسه.‌»
یواش یواش شک افتاد تو دلم. با خود گفتم: «این چه وضعیه ؟ چرا کاوه همه  ما را زیر این همه تیر و گلوله نشانده ؟»
سلیم را صدا کردم و با ناراحتی گفتم: «من که سر درنمی آرم سلیم. دارن ما رو می‌زنند، آن وقت کاوه می‌گه دست نگه دارید! »
سلیم نگاه معنی داری به من کرد و خاطر جمع گفت: «کاوه می‌دونه داره چه کار می‌کنه.‌»


جلد ششم مجموعه «یادگاران» نیز به قلم کورش علیانی که توسط نشر روایت فتح منتشر شده است مربوط به شهید محمودکاوه است. «یادگاران» عنوان کتابهایی است که بنا دارد تصویرهایی از سالهای جنگ را در قالب خاطره‌هایی بازنویسی شده، برای آن‌ها که آن سالها را ندیده‌اند نشان بدهد. این مجموعه راهی است به سرزمینی نسبتاً‌ بکر میان تاریخ و ادبیات، میان واقعه‌ها و بازگفته‌ها. خواندنشان تنها یادآوری است، یادآوری این نکته که آن روزها بوده‌اند، آن مردها بوده‌اند و آن واقعه‌ها رخ داده‌اند؛ نه در سال‌ها و جاهای دور، در همین نزدیکی.

محمود کاوه مرد بزرگی بود، نظامی بزرگی هم بود، با سن کمش کارهای بزرگی کرد. اما آن چه در این کتاب آمده شرح بزرگی او نیست. شرح بزرگی او داستانی است به بلندای یک عمر و این تنها صد تصویر از این عمر است. تصویرهایی که بنا دارند خواننده‌شان را با محمود کاوه کمی و تنها کمی آشناتر کنند. تنها آن قدر که با شنیدن نام محمود کاوه به یاد کاوه آهنگر نیفتد.

اگر همرزمی از همرزمان او، یا کسی از کسانشان در این چند ورق محمودی می‌یابد که با محمودی که می‌شناخت فرق دارد. باید گفت حق با او است. آن مردی که با نام محمود کاوه زندگی کرده است با این تصاویر رور کاغذ فرق‌های زیادی دارد. فرق‌هایی که هر کسی با آلبوم عکس‌هایش دارد.


«مسافران ملک اعظم؛ کتاب کاوه» نیز دیگر کتابی است که به کوشش سعید عاکف توسط نشر جنات فکه با همکاری موسسه شهید آوینی در پاییز ۱۳۸۴ منتشر شده است. در این کتاب ۹۹ عنوان خاطره، از شهید محمود کاوه درج شده است، همچنین در هرصفحه از کتاب عکسی از این شهید وجود دارد. اسامی راویان نیز در انتهای کتاب موجود می باشد.

اثر دیگری که به یاد شهید کاوه منتشر شده است «متولد یازده شهریور» (براساس زندگی شهید محمود کاوه ـ قصه سرداران؛ ۱) است. داوود بختیاری دانشور این اثر را سال ۱۳۸۵ در نشر ستاره‌ها منتشر کرد. همچنین کتاب‌های  «ارغوانی بر خاکریز‌» به قلم سیدمحمدصادق موسوی گرمارودی، «نبرد آلواتان» به نویسندگی سیدسعید موسوی، «فریاد زاگرس‏» (آلواتان‏) به قلم حسین سهرابی، «رد خون روی برف یا توی برف بزرگ شو دخترم‏» به نویسندگی فرهاد خضری توسط نشر روایت فتح و جلد دوم «اسوه‌ها» به قلم سعید عاکف و نشر شاملو نیز در وصف کاوه منتشر شده است.

«میاندار» (اشعاری در رثای سردار شهید محمود کاوه‏) با اشعاری از حسین ابراهیمی، نیز کتاب شعری است که برای کاوه سروده شده است. شعر میاندار جزو اولین مجموعه‌هائی است که برای سرداران شهید استان خراسان سروده شده است. چرا که به خاطر جایگاه و محبوبیت خاص شهید کاوه بین مردم خراسان، اکثرشاعرانی که قرار بود شعری برای سرداران شهید بسرایند تمایل داشتند برای شیهد کاوه کار کنند.


اما در این میان رندی که خود مسئولیتی در گروه شعر کنگره سرداران شهید و بیست و سه هزار شهید استان خراسان داشت قبل از همه این مهره گرانبها را برای خود برگزید و شروع کرد به سرودن شعر و تا دیگر شاعران به خود آمدند او کار را تمام کرده بود.
اما از آن جا کار شهدا با دیگران فرق می‌کند مخصوصاً اگر شهید کاوه باشد. در یک چشم به هم زدن همه چیز عوض شد و قرعه شعر شهید کاوه به نام دکتر حسین ابراهیمی خورد.