نوشته : امیرشاهین نایبی فر

اشعار حافظ جنبه چند بعدی داشته و به همین دلیل عده ای منظور وی از شراب را شراب ظاهری یا انگوری تفسیر می کنند اما شراب در شعر حافظ، ابزاری برای مهرورزی، دوری از مدعیان دروغین و پشت کردن به زهد و تقوای ریایی است.
اشعار حافظ در بعضی مواردبه گونه ای گفته شده که هم می توان آن را ظاهری تفسیر کرد و هم عرفانی و دو بعدی بودن از ویژگی های شعر حافظ است و به هر شکل می توان آن را تفسیر کرد.
مقصود حافظ از شراب عشق و معرفت است و جنبه نمادین دارد و شهید مطهری هم در تفسیری معتقد است که شراب حافظ همه جا عرفانی است و چون در دوره ای که حافظ زندگی می کرده ریا و تزویر در جامعه زیاد بوده به همین دلیل حافظ می گوید حتی شراب خوردن که گناه کبیره است از ریا و زهد دروغین گناهش کمتر است و در جایی می گوید:
حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی،
دام تزویر مکن چون دگران قرآن را
و یا در جای دیگری می گوید:
می بخور منبر بسوزان آتش اندر خرقه زن،
ساکن بتخانه باش و مردم آزاری مکن
منظور حافظ این است که هرچند شراب خوارگی بد است اما ظلم و تعدی به مردم گناهی به مراتب بیشتر از شراب خواری است و نتیجه می گیریم که منظور حافظ از شراب مبارزه با تزویر و ریاکاری است.
شمس الدین محمد شیرازی در جوانی قرآن را حفظ کرده و تخلص حافظ را برای شعرهایش برگزیده بود و خدایی که حافظ در قرآن یافته، آفریدگاری است که در سرآغاز هر سوره اش، خود را با دو صفت رحمان و رحیم معرفی می کند و به بندگانش یادآوری می کند که از حال آنان غافل نیست و از رگ گردن به آنها نزدیک تر است، بنابراین، یکی از جنبه های اختلاف و احتمالا بزرگترین اختلاف میان عرفان حافظ و عرفان صوفیان، همین است که حافظ بر جنبه های رحمانی خداوند تاکید می کند و زاهدان بر همان ظواهر شریعت تکیه می کنند که بیشتر عاری از عنصر عشق و عطوفت است.
حافظ در جایی می گوید: هرچه کردم همه ازدولت قرآن کردم و یا در جای دیگری گفته: حافظا در کنج فقر و خلوت شب‌های تار
تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور.
حافظ که اهل نماز شب و راز و نیاز است و همیشه با قرآن سروکار داشته نمی تواند فردی شراب خواره بوده باشد و شراب در شعر حافظ، ابزاری برای مقابله با زاهدان دورغین است.
شراب در شعر حافظ شکلی عارفانه دارد و «گوته» بزرگترین شاعر تاریخ آلمان، شراب حافظ را درک کرده بود و از مخاطبانش می خواست همان شراب حافظ را بنوشند که دلهایشان شاد شود.
گوته در جای دیگری نیز با حافظ درد دل می کند، او را بزرگترین شاعر تاریخ می نامد و می گوید که می خواهد همچون او عاشق شود و همچون او بنوشد. شاعران غرب که از دیرباز، ادبیات را در مدح شراب انگوری به کمال رسانده بودند؛ پس گوته چیزی را در حافظ یافته بود که در شاعران همکیش و هم سرزمینش نمی یافت و شراب حافظ نه شراب انگوری بلکه همان شراب عرفانی و طهوری است که خداوند به بهشتیان وعده داده است.

۰ ۰ votes
امتیازدهی به مقاله