✍️نوشته: ا. دهقانی
می گویند یکی از تکنیک های مچ اندازی برای خواباندن مچ حریف این است که بازو به بدن نزدیک باشد.یعنی هرچه بازو از بدن دور تر شود امکان غلبه بر حریف حتی اگر بازو و ساعد فربه تری هم داشته باشید کمتر خواهد شد.در چانه زنی اما استقلال و استغنای فرد و اشراف او بر موضوع معامله است که باعث می شود بتواند از قبل بده بستان ها کسب منفعت بیشتری کند.و اما اساس داوری در هر دوشکل اجباری و اختیاری آن، قبل از معاهده یا در طی معاهده، اراده ی آزاد اطراف موضوع معاهده است. مچ اندازی شیوه ای از هماورد است که ریشه در سنت های زورمدارانه داشته ،هر انسان بنیه مند تری چون می توانسته اقداماتی مثل جابجایی بار، جنگ آوری و غلبه بر دشمن ویا ازریشه درآوردن درخت و ….. را به سهولت انجام دهد،برای اجتماع موثرتر بوده ومایه ی پشتگرمی افراد و مورد احترامشان نیز قرار می گرفته است. درمچ اندازی در سطح یک دولت کشور، اگر بدن را مردم _ جمعیت یک کشور و دولت را بازوی آن بدانیم هرچه دولت به مردمش نزدیک تر باشد و بیشتر به آنها تکیه کند و آنها نیز یاریگر او باشند می تواند امکان موفقیت خود را در رقابت های بین المللی تضمین شده تر بداند و هرچه بازو از بدن دورتر امکان مقاومت نیز بعید تر.
به سیاقی که در مقدمه گذشت چانه زنی آنجایی می تواند مثمر و منفعت زا باشد که چانه زننده اولا: اشراف کاملی بر مختصات و کیفیت و …..کالا یا موضوع معامله داشته باشد و ثانیا: درک درستی از منفعت خود و موسسه ای که به نیابت از اواقدام به چانه زنی می نماید، بر همین نمط در بعد دولت کشور نیز چنانچه تعریفی مقبول اکثریت از منافع ملی و فهم مناسبی از آن نباشد چانه زننده نمی تواند اقدامی منطبق بر میل اکثریت انجام دهد و اقناع آنان را سبب شود در اینجا هر عملی که منطقا در راستای منافع ملت باشد توسط کسانی که از زاویه دیگری منافع خود ویا ملت را می بینند خنثی خواهد شد و چانه زنی را وقت تلف کنی ای خام دستانه تلقی خواهند کرد.شق دیگر عنوان، یعنی داوری که مبتنی بر اراده آزاد افراد است زمانی تبلور می یابد که رابطه ای برابر با اطراف دعوا یا معاهده برقرار باشد و طرفین خود را در بطن همان معاهده یا متن حقوقی مجزایی ملزم به پذیرش رای داور بی طرف نمایندو تبعات آن را بی کم و کاست بپذیرند.
از آنجایی که سنت های زورمدارانه برغم تفوق مدرنیته بر همه ی شئون زندگی بشری هنوز هم در مناسبات بین فردی و بین المللی ساری و جاری اند وبه عنوان مثال متاسفانه هنوز هم ورزش های خشن که ریشه در زور و خشم و خشونت دارد تقریبا در همه ی جوامع با تشویق های بیشتری همراه است ونیز در اذهان ماندگارترند و موجب سرفرازی ملی، که در بعد تاریخی نیزبه مقام پهلوان و جهان پهلوان می رسند! تا قهرمان های علمی و ورزش های فکری که در حافظه ی تاریخی ممکن است به مقام قهرمانی حتی نزدیک هم نشوند.
لذا در مناسبات اینچینی بین الاذهانی و ناخودآگاهانه که ممکن است با پزهای روشنفکرانه بعضامردود هم بشود.(رگ گردن های که در یک توهین باد می کند و جبرا بی آنکه به تزهای قانون مدارانه مان عنایتی داشته باشیم مشت را حواله ی فک فرد موهن می کنیم.)در معادلات داخلی و مراودات خارجی نیازمند بازویی قوی هستیم بازوی قوی یعنی دولتی که ضمن داشتن حجم مناسبی از عضله وفرم می باید محتوایی خردمند و شجاع نیز در اختیار داشته باشد محتوایی که توسط قدرت مدارانی خارج از قوه ی مجریه تسخیرناپذیر بوده و بتوانند محکم ترین ارتباط ارگانیک و ساختارمند را با بدنه ی برآمده ازآن داشته باشند.در قدم بعدی این فرزانگی را باید در میان برخورداران از سرمایه ی اجتماعی تعمیم دهد که منافع ملی را کشف کنند و برای متاثرین خود واگویه کنند تا اکثریت درک یکسانی از منافع ملی داشته باشند، نه اینکه از هرسری صدایی درآید که غالبا متنافر و نامتناظربا همدیگر باشند و چانه زنی ها را با شکست مواجه سازند.
در بعد داروری هم ایران در دیوان داوری لاهه و دردو مقطع مهم تاریخی، دو پرونده را بتوسط دو رییس دولت حقوقدان در مواجهه با دو ابرقدرت و عضو موثر شورای امنیت سازمان ملل متحد به پیش برده و از آن پیروز و کامکار بدر آمده است (القضا هر دودر زمانه ی خود تکفیر گشته اند)که نشان از ارزش های داوری دارد که می توان بدان استناد ورزید و راههای حقوقی ممکن برای فشار برزور را نیز آزمود.

سه بعد مچ اندازی مبتنی بر زور ، چانه زنی منبعث ازخرد و اراده ی آزاد مستتردر معاهدات منتج به داوری، در ابعاد فراملی می تواند راهگشای مسیرهای تنگ این روزهای اقتصاد و معیشت و بند و بست های بین دولت و ملت باشد با شرط اینکه نه عضله ی بازو از استخوان های پشت دور شود و نه عصب متصل به مغز از عضله . و برخی از تعصب هانیز از شریان های حیات ملی زدوده شود وهم اینکه نهاد های حقوقی موجود ملی و بین المللی که تسهیلگر و موسس معاهدات هستند توسط اشخاص غیر مسؤل از محتوا تهی نشوند تاان شالله مدافعان سه فرم رفع مرافعه ی مذکور در دوسوی مرز مجاب شده و پیکر پیروطن نیزبتواند بر بلندای بام جهان تا همیشه خود نمایی کند.

۰ ۰ votes
امتیازدهی به مقاله